«وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ» شبهایی که خدا برسر ساز است و درِ رفاقتش باز و سوی دیگر،خدایی با دریای رحمت و بخشش ، انتهای عظمت و بزرگی؛ خدایی که در عفو و بخشش هم همتایی ندارد و مطمئنا بیش از بندهاش منتظر است تا ببخشد.
اصلا چه لذتی دارد این حس و حال غنی و فقیر، دارا و ندار، مولی و بنده؟ این شور شیرین در سر مجنون !
اوج عظمت و بزرگی مقابل نهایت فقر و نداری...
با خدایی طرف هستیم که همه بار گناهان، در برابر بزرگی و عظمت بخشش او ناچیز است؛ با این حال خدایا؛ با همه عصیان و گناه خودم،این شبها حالی میخواهم سراسر توبه و پشیمانی از گناه و عذرخواهی از تو که این حال را نیز فقط تو میتوانی عطا کنی.
گرچه کوچک و ضعیف و ناچیزم اما وقتی در مقابل عظمتت قرار میگیرم چقدر بها و قدر مییابم !«الهی قد اَتَیتُک بَعد تَقصیری و اِسرافی علی نفسی مُعتذراً نادماً...؛
خدایا بعد از تقصیرم و اسراف بر نفسم به پیشگاهت آمدهام در حالیکه عذرخواهم، پشیمانم، دلشکستهام ، آمرزش طلب بازگشت کنندهام، اقرار کنندهام و اعتراف(به تقصیر و گناه خویش) دارم.»؛ چقدر این حس و حال، عظمتدهنده و امید بخش است.
خدایی که من میشناسم،خدایی که من به او پناهنده شدم،خدایی که تقدیر مرا مقدر کرد مگر مهربانتر از او میشود یافت ؟«الهی کیف تَطرُدُ مّسکیناً التجأ اِلیکَ مِن الذّنوبِ هارباً اَم کَیفَ تخیّب مستر شداً قصد الی جنابِک ساعیّاً؛
خدایا چگونه طرد میکنی از درگاهت بیچارهای را که از گناه، گریزان به تو پناه آورده است و چگونه ناامید میکنی راه جویی را که قصد تو کرده است با سعی و تلاش...؛
و قدر چه بهانه قشنگی است برای بها یافتن ما قدر پیوند آسمان به زمین و تنزیل قرآن و ملائکه است، قدر فرصت دستگیری ماست، زمان عروج و موعد پرواز است،من خدایم را اینگونه میشناسم و یقین دارم که الرحمالراحمین است «إِلَهِی إِنْ کَانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ».
خدایا اگر نافرمانى و گناه از بندهات زشت بود، پس گذشت از جانب تو زیباست و با این حال «الهی لَئِن جَلَّت و جَمَّت خَطیئَتــــی فَعَفوکَ عَن ذَنبی اَجَلُّ و اَوسَعُ...».
ای خدا اگر چه گناه من بزرگ و بسیار است باز عفو و بخشش تو از گناه من بزرگتر و وسیعتر است« الهی ذنوبی بَذَّتِ الطَودَ و اَعْتَلَتْ وصَفحُکَ عَن ذَنبی اَجَلُّ و اَرفَعُ...».
ای خدا گناهان من از کوههای بلند افزون و بالاتر است و عفو و بخشش تو از گناه من بسی بزرگتر و بلندتر است« و «إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ».
خدایا اگر مرا به جرمم مؤاخذه کنی تو را به عفوت میگیرم و اگر به گناهم مؤاخذه کنی به آمرزشت بازخواست میکنم و اگر مرا داخل جهنّم کنی دست به افشاگری میزنم و اعلام میکنم که تو را دوست دارم.» « إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی».
خدایا اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده، همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است و این است راز دلدادگی و سرسپردگی در برابر معبودی که هیچگاه توکل و امید بندهاش را قطع نمیکند، این است حکایت قدر و فرود فرشتگان و بازگشایی درهای آسمان و قصه یک شب که هزار شب میشود...
درهای آسمان که باز است محبوبِ همه چیز تمام ما هم بر سر ساز است، لحظات نابِ نیاز هست و خدا هم منتظر ناز...
خوش بهحال ما که چنین خدایی داریم و بدا بهحال ما که اگر از این فرصت بهرهای نبریم و اینگونه یک شب هزار شب که هیچ، برتر از هزار شب میشود،خدا کند گدا کاهل نباشد....