به گزارش بلاغ،اواخر شهریور بود که در راهروهای پر پیچ و خم دانشکده در تلاش بودم تا کارهای اداری ثبت نام را به سرعت به اتمام برسانم و بتوانم تا قبل از تاریک شدن هوا به شهر خودم برگردم. ازدحام دانشجویان در راهروهای دانشکده و حضور خانواده هایشان کار را سخت کرده بود، تا این که به مرحله آخر ثبت نام رسیدم و در صف گرفتن امضای مدیر آموزش بودم که دختر جوانی در کنارم ایستاد و پرسید: اهل همین شهر هستی؟من که از خستگی کلافه شده بودم با سردی جوابش را دادم و گفتم: نه. کمی مکث کرد و گفت: منم اهل این جا نیستم و همین چند کلمه باب آشنایی ما را فراهم کرد. بعد از گرفتن امضای نهایی نوبت به نام نویسی در فهرست متقاضیان خوابگاه رسید؛ من به همراه پدر و دوست جدیدم به طرف ساختمان مربوطه رفتیم. بعد از درخواست خوابگاه و ثبت نام از این که هم اتاقی خوبی نصیبم شده بود بسیار خرسند شده بودم و پدرم هم از این شرایط احساس رضایت می کرد.10 روزی از ثبت نام ما در دانشگاه می گذشت که برای حضور در کلاس ها، خود را به دانشگاه رساندم و مریم را جلوی در خوابگاه دیدم، چقدر از دیدنش خوشحال بودم، در این شهر غریب تنها او بود که احساس می کردم جزئی از خانواده من است و او را به خوبی می شناسم. روز ها از پی هم سپری می شد و تا چشم باز کردم به پایان ترم رسیدم و برای قبولی در امتحانات سخت مشغول درس خواندن بودم. کتاب های قطور و سختگیری استادان، همه ما را کلافه کرده بود. پدر و مادرم نیز در انتظار این بودند که نمره های قبولی ام را یکی پس از دیگری به آن ها اطلاع دهم.شبی که در حال مطالعه بودم، مریم با عجله لباس هایش را پوشید و بدون این که چیزی بگوید خوابگاه را ترک کرد و بعد از یک ساعت برگشت. وقتی جویای حالش شدم با خوشحالی تمام گفت: از این به بعد نگران نباش، همه درس ها را مثل آب خوردن یاد و نمره قبولی می گیریم. من که از حرف های او متعجب بودم، گفتم چطور؟ تا این که کیفش را باز کرد و بسته قرصی را به من نشان داد و گفت: با این ...ابتدا مخالفت کردم و گفتم این قرص ها معلوم نیست چه باشد و ... اما او حرف مرا قطع کرد و گفت: همه دانشجویان هنگام امتحان از آن استفاده می کنند.دومین امتحان را که سپری کردم واقعا خسته و کلافه شده بودم، شب ها تا دیر وقت بیدار بودم و وقتی برای استراحت نداشتم. اما مریم مثل من نبود، شب ها راحت تر درس می خواند تا این که انرژی او مرا هم وسوسه کرد که من هم می توانم از آن قرص ها استفاده کنم و این کار را کردم، ابتدا اثر خوبی داشت اما حالا می بینم به وجودش وابسته شده ام و نمی توانم بدون مصرف آن درس بخوانم.