اول اینکه، بیشتر بچه ها مجرد بودند و اینکه آن موقع بیشتر خانه ها تلفن نداشتند. یکی از خاطرات خوب من در جبهه این هست که قلک هایی داشتیم که بچه ها پول تلفن های شخصی را در آن می انداختند؛ آن موقع دو ریال بود. الآن متأسفانه کمرنگ شده، اما هست. اگر هم به آنها می گفتیم ماهی یک بار زنگ بزنید، واقعا رعایت می کردند؛ حتی بعضی ها می رفتند مخابرات زنگ می زدند، در حالی که تلفن در اختیارشان بود. اینها چیزهایی بود که بارها دیدم. به هر حال، این وضعیت استقرار و پشتوانه های ارتباطی منطقه بود. ما یک سوئیچ صد شماره برای اینجا پیش بینی کردیم؛ یعنی از منطقه اروندکنار؛ حوزه اینجا قرارگاه ها عمدتا در این مسیر هستند و اینجا هم نقطه رهایی تعدادی از یگان هاست. به ازای هر یگان، یکی دوتا خط محلی به آنها داده بودیم.
* آنچه خواندید، روایت سردار مهدی شیرانی نژاد درباره مخابرات در جنگ است که اخیرا به همت یحیی نیازی و توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به چاپ رسیده.