تاریخ انتشارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۷
کد مطلب : ۳۵۶۴۸۲
سرمربی سابق تیم ملی تکواندوی کشورمان در گفت‌وگویی متفاوت درخصوص مسائلی صحبت کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست.
۰
plusresetminus
به گزارش بلاغ، در حالی که بیش از شش سال از جدایی رضا مهماندوست از تیم ملی تکواندوی ایران می‌گذرد، اما همچنان در تمامی این سال‌ها سایه او بالای سر تکواندوی ایران احساس شده است و علاقه‌مندان تکواندو از دوران حضور او به‌عنوان یکی از بهترین مقاطع تیم ملی یاد کردند. در آستانه سال نو تصمیم گرفتیم مصاحبه‌ای متفاوت با سرمربی فعلی تیم ملی آذربایجان داشته باشیم و در خصوص مسائل جدی تکواندو صحبت نکنیم و به بخش دیگری از علایق و اعتقادات او نگاه کنیم. این تلاش تا حدودی نیز مثمرثمر بود اما مهماندوست در بخشی‌هایی از مصاحبه مجدداً از رفتارهایی که با او شده است ابراز ناراحتی کرد. گفت‌وگوی تفصیلی با یکی از بهترین مربیان تکواندو جهان را در زیر بخوانید.

 سال 96 برای رضا مهماندوست سال خوبی بود یا از این سال رضایت ندارید؟

من ابتدا پیشاپیش سال جدید را به همه مردم ایران تبریک می‌گویم و امیدوارم در سال 97 دیگر مردم ایران مانند سال 96 غم نبینند. در سال 96 اتفاقات ناگواری رخ داد که دیگر قصد ندارم با ذکر تک به تک آنها کام مردم را تلخ کنم. امیدوار سال پیش‌رو، سال خوب و پر از سلامتی برای همه مردم باشد و جیب‌های همه انسان‌ها پر از پول باشد. بزرگ‌ترین آرزوی من نیز شنیدن صدای شادی و خنده از خانه تک تک هموطنانم است، اما سال 96 جدا از ناراحتی‌هایی که برای کشورمان اتفاق افتاد و موجبات غصه خوردن من شد، سال بدی نبود. ما در مسابقات جهانی مجدداً موفق به کسب مدال طلا شدیم و با کسب یک برنز دیگر تا رتبه چهارم دنیا بالا آمدیم. قبل از حضور من در آذربایجان این کشور اصلاً در مسابقات جهانی مدال طلا نداشت، اما بعد از 14 سال در مسابقات جهانی روسیه با طلای رادیک عیس‌ایف این کشور را صاحب مدال طلا کردیم. در مجموع سال 96 برای من سال بدی نبود و تنها در مقطعی دچار مشکلات مالی شدیم که امیدوارم این مسائل نیز هر چه زودتر برطرف شود.

 در ماه‌های گذشته شاهد 52 سالگی شما بودیم. حالا پس از گذشت 52 بهار از عمر شما آیا از اینکه وارد تکواند شدید پیشمان نیستید؟

اولاً من 52 سالم نیست و 25 ساله هستم و باید عدد سن مرا برعکس خواند. من احساس یک جوان 25 ساله را دارم و هر روز نیز تمرینات خود را پیگیری می‌کنم و به شدت روی برنامه غذایی و استراحت خود حساس هستم. در چند ماه گذشته نیز که تست کاریدوگرافی و تست قلب را انجام دادم پزشکان اعتقاد داشتند بدن من مانند افراد سی و چند ساله است، اما با این وجود نیز خودم احساس افراد 25 ساله را دارم. سعی کردم این حرفه‌ای‌گری را نیز به بازیکنانم انتقال بدهم. اما فارغ از اینها اگر زمان به عقب باز می‌گشت تکواندو را به جای 10، 12 سالگی از پنج سالگی شروع می‌کردم تا دیگر برخی اشتباهات را به خصوص در روابطم تکرار نکنم و زودتر به اهداف خود برسم. من عاشق تکواندو هستم و روزی نیست به تکواندو و ورزش فکر نکنم. تقریباً از همه رشته‌ها نیز سررشته‌ای دارم و در 10 رشته ورزشی کارت مربیگری کسب کردم. در زمان دانشجویی نز جزو سه نفر برتر دانشگاه تهران بودم و سعی کردم درس‌هایم را خوب یاد بگیرم. هنوز هم که هنوز است هر روز سعی می‌کنم علم تمرینی خود را بالاتر ببرم تا از دنیا عقب نمانم. در اتاق خودم و حتی در سالن تمرینی تیم نیز نوشتم «عشقِ من تکواندو» و در فضای مجازی نیز در تمامی صفحات خود نوشتم «فقط مدال طلا» چون به این مدال علاقه زیادی دارم (باخنده).

 بهترین اتفاق  زندگی ورزشی شما کدام بوده است؟

بهترین لحظات زندگی من در دو المپیک اتفاق افتاد. لحظه اول حضور با تیم ملی تایوان در المپیک 2012 لندن بود. تایوان 100 سال در انتظار حسرت مدال طلای المپیک بود که در این المپیک و در فاصله 15 دقیقه دو طلا و یک نقره را کسب کردیم و این موضوع  باعث شادی 20 میلیون نفر شد. تایوانی برای کسب این مدال‌ها خود را مدیون من می‌دانستند و بعد از بازگشت به تایوان نیز در مراسمی با رئیس جمهور این کشور دیدار کردیم و او بسیار از من تشکر کرد. در این دیدار آنها یک نوشته را طلاکوب کردند و روی آن آورده بودند «مهماندوست به آرزوی 100 ساله تایوان پایان داد». این نوشته طلاکوب در حال حاضر در موزه این کشور قرار دارد. بعد از دیدار با رئیس جمهور تایوان نیز من را در یک ماشین جیپ روباز در سرتاسر شهر گرداندند و مردم به من گل اهدا کردند. وقتی فکر می‌کردم به‌عنوان یک ایرانی باعث خوشحالی مردم تایوان شدم بسیار احساس غرور کردم.

 و اتفاق دوم؟

لحظه بعد نیز در المپیک ریو بود که باعث شد تکواندوی آذربایجان علی‌رغم عدم دریافت مدال در این مسابقات، در تکواندوبه یک مدال طلا و دو برنز با چهار شرکت‌کننده دست پیدا کند.  این اتفاق نیز لحظه بزرگی بود، چرا که کاروان آذربایجان تا روز آخر مسابقات هیچ مدال طلایی کسب نکرده بود و وقتی ما به مدال طلا دست یافتیم انگار بمبی از شادی در کشور آذربایجان منفجر شده بود. من تشعشع این موج شادی را در تک‌تک سلول‌های خود احساس کردم و بسیار خوشحال شدم باز هم یک ایرانی موجبات شادی یک ملت دیگر شده است. این افتخار نیز در نهایت به نام کشور ایران ثبت شد. در بازگشت به آذربایجان نیز مانند تایوان تمام آن مراسم تکرار شد.

 و بدترین اتفاق عمر ورزشی شما چه اتفاقی بوده است؟

بدترین اتفاق دوران ورزشی من نیز مربوط المپیک و زمان حضور خودم به‌عنوان یک ورزشکار در المپیک بارسلون بود. در فاصله 10 روز به شروع مسابقات المپیک من در دهکده مسابقات و در تمرینات دچار پارگی شدید از ناحیه پشت پا شدم. شدت این مصدومیت و خونریزی به حدی بود که ران من دو برابر شد. در دفترچه خاطراتم ثبت کردم که این اتفاق بدترین اتفاق دوران ورزشی من است. با وجود این مصدومیت نیز حریفانم را شکست دادم و با شکست مقابل حریف کره‌ای - کانادایی به مدال برنز دست یافتم. اگر این اتفاق رخ نداده بود خودم نیز می‌توانستم به مدال طلا دست پیدا کنم، اما در نهایت به برنز رسیدم. این اتفاق نیز به خاطر یک اشتباه توسط مربی بود که من علاقه‌ای به اسم بردن از او ندارم. وقتی که من بدنم را سرد کرده بودم، مربی از من خواست به اجرای تکنیک بپردازم که این باعث مصدومیتم شد. حتماً مربی نیز قصد چنین کاری را نداشته است و اتفاقی بود که افتاد و همه نیز ناراحت شدیم.

 در طی این سال‌ها تصمیمی وجود دارد که از روی احساس گرفته باشید و از آن پشیمان باشید؟

من احساساتی هستم، اما در مواقع تصمیم‌گیری سعی می‌کنم عقلانی رفتار و روی آن فکر کرده باشم. در گذشته احساساتی‌تر بودم، اما بیش از 10 سال است که آن را کنترل می‌کنم. اگر منظور شما تصمیم به استعفا از سرمربیگری تیم ملی است که باید بگویم داستان آن جداست. در آن زمان نیز شش ماه با پولادگر رایزنی کردم، اما کسی گوش نکرد و در واقع آن تصمیم نیز احساسی نبود و عقلانی گرفته شد. اصلاً دیگر دلم نمی‌خواهد حرف‌ها به سمت فدراسیون و پولادگر کشیده شود. متأسفانه اتفاقی که نباید می‌افتاد، افتاد. شاید پولادگر از کاری که کرده پشیمان باشد، اما غرور به او اجازه نمی‌دهد آن را قبول کند.

 اگر شما سرمربی تیم رؤیایی ایران باشید و قرار باشد با انتخاب هشت بازیکن از کل تاریخ تکواندوی ایران در مسابقات جهانی شرکت کنید، چه بازیکنانی را انتخاب خواهید کرد؟

هر تیمی در زمان و در مقطع خودش رؤیایی بوده است و این تیم رؤیایی نیز در هر زمانی متفاوت خواهد بود. شاید تیم رؤیایی که من انتخاب می‌کنم در مسابقاتی که شرکت می‌کند ناکام و ناک اوت شود. دنیای تکواندو در حال حاضر متفاوت شده است و تیم رؤیایی زمانی شکل می‌گیرد که من تیم فعلی را منحل و با برگزاری مسابقات انتخابی تیم رؤیایی خود را انتخاب کنم.

 این تیم فانتزی خواهد بود و اصلاً امکان تشکیل آن وجود ندارد. فقط قصد داریم هشت بازیکن که از نظر شما بهترین هستند را بدانیم؟

عمراً من اسمی را اعلام کنم (باخنده). می‌دانم منظور شما چه چیزی است، اما قصد ندارم با اعلام یک تیم باعث خوشحالی برخی و ناراحتی برخی دیگر شوم (باخنده).

 حالا که از جواب دادن به سؤال قبل طفره رفتید از نظر شما بهترین بازیکن تاریخ  تکواندوی ایران و جهان چه بازیکنانی هستند؟

صادقانه بگویم با هر بازیکنی که به مسابقات بین‌المللی اعزام شدم به او اعتقاد داشتم. آنها نیز حتی در صورت شکست تا پای جان مبارزه کردند و جنگیدند. بیشتر آنها نیز در زمان من قهرمان آسیا، جهان و المپیک شدند. بنابراین همه آنها عزیز هستند و دلم نمی‌خواهد با گفتن یک اسم در شب عید باعث ناراحتی برخی دیگر از بازیکنان باشم. اگر به کسی اعتقاد نداشتم او را به مسابقات اعزام نمی‌کردم و همه شاگردانم را قبول داشته و دارم. در خصوص بازیکن خارجی نیز باید بگویم هیچ بازیکنی در تاریخ تکواندو به اندازه استیون لوپز افتخارآفرینی نکرده است و همچنان با حدود 40 سال سن در انتخابی کشور آمریکا قهرمان است. لوپز دو طلا و یک برنز المپیک و پنج مدال طلای جهان را کسب کرده است، رکوردی که هیچ‌کسی تا الان به آن نرسیده است، اما امیدوارم در آینده یک ایرانی رکورد لوپز را بشکند و نام خود را در تاریخ این رشته ثبت کند. لوپز علاوه بر اینکه از لحاظ فنی ورزشکار درجه یکی است از لحاظ اخلاقی نیز پسر خوبی است و همیشه برای همه احترام قائل بوده است. او در دنیا و ایران نیز محبوب است و من نیز به این تکواندوکار علاقه‌مند هستم. در خصوص تکواندوکاران ایرانی نیز همه آنها را دوست دارم و دنیا نیز همه آنها را قبول دارد.

 خیلی دوست دارند بدانند شما فوتبالی هستید و به تیم خاصی گرایش دارید؟

من واقعاً فوتبال را دوست دارم. زمانی که در ایران نیز بودم چه در زمان ورزشکاری و چه در زمان مربیگری با بازیکنان تیم ملی خیلی فوتبال بازی می‌کردم. اعتقاد دارم فوتبال کمک بسیاری به بالا رفتن رفلکس بازیکنان تکواندو خواهد کرد و به همین دلیل در آذربایجان نیز با شاگردانم فوتبال بازی می‌کنم. در کنار بازی کردن مسابقات، فوتبال را نیز پیگیری می‌کنم و طرفدار تیم ملی فوتبال کشورمان هستم. در ایران به تیم خاصی تعصب ندارم و مانند همه تک‌تک بازیکنانی که مردم دوست دارند را دوست دارم. در فوتبال دنیا به خاطر سبک بازی بارسلونا و منچستریونایتد طرفدار این دو تیم هستم. این دو تیم شاید در طول تاریخ فرازونشیب‌هایی نیز داشته‌اند، اما همیشه در میان بهترین تیم‌های جهان قرار داشته و بهترین بازیکنان دنیا نیز در این دو تیم بازی کرده‌اند و همچنان می‌کنند.

 ... و بهترین بازیکن دنیای فوتبال؟

بدون شک لیونل مسی بهترین بازیکن حال حاضر دنیا و حتی تاریخ است. این بازیکن کوچولو یک اعجوبه است و با وجود کوچولو بودنش خیلی از گنده‌های دنیا را جا گذاشته است. مسی ثابت کرد قامت کوچک مانع پیشرفت نخواهد بود بلکه اراده، خواست و هدف  آدم‌ها می‌تواند سرنوشت آنها را تغییر بدهد. واقعاً مسی را از لحاظ فنی و به خصوص اخلاقی قبول دارم. بارها روی مسی خطاهای سنگین صورت گرفته است، اما او هیچ واکنش بدی نشان نداده است.

 با توجه به علاقه شما به فوتبال از نظر شما کدام بازیکن بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران است؟

باید قبول کنیم کلاس لیگ ایران با اروپا تفاوت دارد، اما اگر بازیکنان ما در کشورهایی مانند آلمان، اسپانیا یا برزیل به دنیا آمده بودند سرنوشت‌های دیگر داشتند و به‌عنوان بهترین بازیکنان دنیا آنها را می‌شناختند. شرایط اجتماعی ومحیطی دست به دست هم می‌دهد تا یک بازیکن ساخته شود. اما فارغ از این مسائل کسی که فوتبال را دیر شروع کرد، اما توانست قلعه‌های افتخار فوتبال دنیا را برای خود و کشورش فتح کند کسی نیست جز علی دایی. دایی با سختی بزرگ شد و تازه در 17، 18 سالگی معنی فوتبال نیمه‌حرفه‌ای را متوجه شد، اما با وجود دیر شروع کردن فوتبال به سختی خود را بالا کشید و نه تنها برای بازیکنان ایران بلکه برای بازیکنان دنیا یک الگو شد. دایی یک انسان باشخصیت و بسیار فداکار است و به‌عنوان یک ایرانی با شنیدن نام او احساس افتخار می‌کنم. من از دایی به‌عنوان یک سرشاخه نام بردم، وگرنه عاشق کریمی هستم و اعتقاد دارم تکنیک او حرف نداشت و همین‌طور علی پروین نیز بازیکن بزرگی بود. با این حال علی دایی یک شیرینی و طعم دیگری داشت و جنگندگی‌اش به دل آدم می‌نشست. در کنار دایی همان‌طور که گفتم عاشق علی کریمی و نوع فوتبال بازی کردنش نیز بودم. وقتی توپ به کریمی می‌رسید او جادوی خود را شروع می‌کرد و لقب جادگر برازنده‌اش بود. دایی و کریمی از لحاظ فنی و اخلاقی انسان‌های کاملی هستند، اما اگر در مقام مقایسه از من سؤال کنید و یک اسم را بخواهید دایی را انتخاب می‌کنم.

 در مربیگری الگوی خاصی نیز دارید؟

بدون شک، بدون شک و بدون شک سر الکس فرگوسن الگوی من در مربیگری بوده است، مردی خستگی‌ناپذیر، تئورسین بزرگ و مربی باتفکرات بسیار بزرگ که همیشه اعلام کردم الگوی من بوده است. فرگوسن انسان بسیار والایی است که در زمان مربیگری خود تیم منچستریونایتد را در رقابت بسیار سطح بالا 20 سال در اوج نگه داشت.

 از میان مربیان داخلی نیز به سبک مربیگری کسی علاقمند هستید؟

در فوتبال مربیگری علی دایی و در کشتی مربیگری محمد بنا را خیلی قبول دارم. بنا استاد من است. غیر از این نفرات مربیان بسیار آگاه و کار درستی داریم که نمی‌شود از تک‌تک آنها نام برد. به‌هرحال این دو نفر را به خاطر تأثیرات زودگذر خود در سیستمی که وارد شدند، بسیار قبول دارم. بسیاری از مربیان تأثیر می‌گذارند، اما برای موفقیت مدام اعلام می‌کنند که نیازمند زمان هستند و بازیکن نیز ندارند، اما دایی و بنا نشان دادند می‌تواند از هیچ چیز نیز یک تیم درست بکنند.

 در میان مربیان غیرفوتبالی شما و محمد بنا در میان مردم بسیار محبوب هستید.

آدم مقابل استاد خودش پایش را دراز نمی‌کند. بنا استاد بنده است ومن حالا حالاها مانده است که به گرد خاک پای او برسم. من خیلی کوچک‌تر از این حرف‌ها هستم که نامم در کنار نام محمد بنا قرار بگیرد. بنا همیشه تاج سر ما بوده است و یکی از بزرگان مربیگری دنیاست. بسیار متأسفم از اینکه او در حال حاضر با تیم ملی کشتی فرنگی کار نمی‌کند. چرا ایران نباید از وجود ایشان استفاده کند؟ چنین گوهری در ورزش ایران وجود دارد، اما دل او را شکستند تا خانه‌نشین شود. هر کسی نیز به خود اجاره می‌دهد درخصوص او صحبت می‌کند که باعث می‌شود دل من به درد بیاید. امیدوارم تجدیدنظری صورت گیرد و دل بنا را به دست بیاورند تا هر چه سریع‌تر او به خانه کشتی که جای اصلی اوست، بازگردد.

 در اوقات فراغت اهل سینما و فیلم دیدن هستید؟ در این صورت بازیگر مورد علاقه‌ای شما چه کسی است؟

بیشتر فیلم‌های رزمی را می‌بینم و جکی چان هنرپیشه محبوب من است. از ابتدای‌ترین فیلم‌های این هنرپیشه تا آخرین آنها را نیز دیده‌ام. غیر از فیلم‌های رزمی به فیلم‌های اکشن و کانگستری نیز علاقمند هستم، اما کمتر به سینما می‌روم و سعی می‌کنم فیلم‌ها را در خانه مشاهده کنم. در سینمای ایران نیز بیشتر بازیگران کمدی را دوست دارم. عاشق کارها و بازی‌های مهران مدیری هستم و مجری‌گری او را نیز دوست دارم. مدیری هنرمندی است که حدود 30 سال مردم را خندانده است. مدیری به خوبی از هنر شاد کردن مردم برخوردار است. در کنار مدیری مهران غفوریان و رضا عطاران را نیز دوست دارم.

 برخی از مردم اعتقاد دارند وقتی قدر شما را ندانستند بهترین کار را انجام دادید که به خارج از ایران رفتید و به پول خوبی نیز دست یافتید.

همیشه شرمنده مردم ایران بوده‌ام. دو قشر خیلی همیشه هوای من را داشتند. در درجه اول مردم قرار دارند که همیشه به من محبت داشتند و در درجه دوم بچه‌های خبرنگار و رسانه‌ها که از واقعیت‌ها حمایت کردند. بله من نیز موافق صحبت‌های مردم هستم و اعتقاد دارم آدم باید جایی کار کند که قدر او را بدانند. الان دیگر بحث ناسیونالیستی و میهنی نیست و اگر روزی پای این جور مسائل پیش بیاید رضا مهماندوست در صف اول قرار دارد و این کار را در زمانی که نیاز بوده است، نشان دادم. از 14، 15 سالگی در بسیج بودم و با اسلحه در بغل، شب‌ها بی‌خوابی کشیدم و در خیابان‌ها گشت زدم. این کار را حتی تا پخش کردن تخم مرغ و نفت به در خانه مردم نیز در آن سال‌ها ادامه دادم. بعد از آن نیز چندین بار در جبهه‌های جنگ حضور داشتم و برای مملکتم جنگیدم، اما با کنار گذاشتن این‌ها شما باید جایی کار کنید که قدر شما را بدانند. نه تنها در ایران قدر نمی‌دانند بلکه چوب هم توی سرت می‌زنند و حقت را می‌خورند و در آخر نیز تو را به‌عنوان خائن معرفی می‌کنند. مردم درک بالایی دارند و به خوبی این چیزها را می‌فهمند که می‌گویند بگذارید مهماندوست  برود در جایی که قدرش را می‌دانند، کار کند.

 ... و اعتقاد دارند از لحاظ مالی نیز حق شما در دیگر کشورها ادا شده است؟

البته پول آنچنان نبوده است و تکواندو به هیچ عنوان مانند رشته‌های حرفه‌ای دنیا مانند فوتبال، بوکس و حتی دوومیدانی نیست که در آن خیلی پول باشد. در مربیگری تکواندو در بهترین حالت در نهایت ماهی چهار تا پنج هزار دلار حقوق دریافت خواهید کرد که با آن زندگی خود را می‌گذرانید. در خارج از ایران باید دلار هزینه کرد و این‌گونه نیست که دلار را تبدیل به ریال کنم و ریال خرج کنم. من دوست دارم جایی کار کنم که قدرم را بدانند و احساس آرامش کنم. در حال حاضر شش ماه است که من پولی از آذربایجان دریافت نکرده‌ام، اما چون محبت و آرامش را در کنارم حس می‌کنم از کار دست نکشیدم. همین قدر دانستن و محبت است که من را در آذربایجان نگه داشته است و این چیزی نبود که آن را در ایران مشاهده کنم. دو سال مرا خانه‌نشین کردند، از جیب هزینه کردم و در نهایت باعث فراری شدنم شدند. قصد ندارم به هیچ عنوان مرده را زنده کنم، اما بچه‌ام زیر خاک رفت و تنها مردم متوجه این مشکلات شدند که راضی به رفتن من شدند. من که هیچ عددی نیستم اما بیاید این کارها را با سرمایه‌های کشورمان نکنیم و قدر دانشمندان و انسان‌های بزرگ را بدانیم. در حال حاضر تاجران ایرانی بزرگی در دنیا حضور دارند که در اقتصاد تأثیرگذار هستند. مربیان خوب رشته‌های دیگر همچون محمد بنا را خانه‌نشین کردیم، در حالی که نباید این کار را بکنیم تا طرف به خاطر خرج زندگی مجبور به مهاجرت شود. یکی از همین قدرنشناسی‌ها را نیز اخیراً صندوق حمایت از قهرمانان در حق من انجام داده است، اما  در نهایت باید بگویم قدردان مردم و همچنین بچه‌های خبرنگار هستم که همیشه حامی من بودند.

 اصلاً قصد نداشتیم در این مصاحبه به سمت اتفاقات تلخ گذشته برویم.

من نیز چنین قصدی نداشتم، اما چرا نباید منی که در دوران ورزشی و دوران مربیگری موفق به کسب مدال المپیک شدم مطابق قوانین هیئت محترم وزیران و مجلس شورای اسلامی حقوق خود را دریافت کنم؟ دوستان اعلام کردند به خاطر عدم حضورم در ایران نباید حقوقت را دریافت کنی و حقوق من را قطع کردند. عدم حضور من در ایران چه ربطی به قانون دارد؟ مگر حقوق یک بازنشسته را بعد از خروج از کشور قطع می‌کنند که این کار را با من کردند؟ اسم این مسلمانی و مسئولیت است؟ این کارها را انجام می‌دهند که همه دوست دارند، فرار کنند. هیچ‌کس نیز حق شکایت از شما را به خاطر اینکه همیشه حق به جانب هستید، ندارد. منظور من مسئولان صندوق حمایت از قهرمانان است که 9 ماه است حقوق 700، 800 هزار تومانی من را که حق زن و بچه‌ام است و مادام العمر باید پرداخت کنند را قطع کرده‌اند. مگر گرگم به هواست که من هر ماه بروم بگویم سلام علیکم و من در ایران حضور دارم؟! اصلاً قانون است که حتی بعد از مرگ من نیز حق و حقوقم را به زن و بچه‌ام پرداخت کنند. مردم این چیزها را می‌بینند که می‌گویند برو و اگر فردا روز ما در آذربایجان مدال گرفتیم نمی‌گویند روبه‌روی کشورش قرار گرفته است. شما باعث این کارها شده‌اید و باید بررسی کنید چرا یک آدم جای دیگری رفته تا موفق شود که شما حالا غبطه آن را می‌خورید.

 با تمام این تفاسیر اگر روزی رئیس فدراسیون با شما تماس بگیرید و درخواست کمک کند حاضر هستید حتی در صورت داشتن پیشنهاد مالی خوب از دیگر کشورها به ایران بازگردید؟

شک نکنید هر کسی در ابتدا کشور خودش را انتخاب می‌کند. من دلم می‌خواهد این افتخارات برای مردم و بازیکنان ایرانی باشد، اما به خوبی این آدم‌ها را می‌شناسم و می‌دانم چنین اتفاقی صورت نخواهد گرفت. اگر نیز روزی این اتفاق صورت بگیرد تمام خسارت خود را از آنها خواهم گرفت. این دوستان 500 میلیون به غیر از خسارت جانی به من خسارت زدند. عدم رسیدن دارو به دست بچه‌ من باعث فوت او شد. چه سختی‌ها که نکشیدم و چه اشک‌هایی که نریختم. دو سال یک نفر حتی به من زنگ نزد بپرسد در چه شرایطی هستم. هیچ‌کس نپرسید حالا که به خاطر تیم ملی از شرکت سایپا اخراج شدی و دیگر در تیم ملی نیز حضور نداری، چگونه زندگی را می‌گذرانی. پنج سال بهترین مربی جهان شدم، اما هیچ‌کسی در مدت خانه‌نشینی حالی از من نپرسید. چرا باید کار به جایی برسد که وقتی آدم موفق می‌شود به دنبال او بروند. من به خاطر مردم حاضر به بازگشت به تیم ملی هستم، اما باید ضرر من را بدهند تا با هم مذاکره کنیم.

 تکواندو باعث اتفاقات تلخ و شیرینی در زندگش شما شده است. آیا پیش آمده که همسرتان طی این سال‌ها به خاطر تکواندو از شما گله‌مند باشد؟

همسر من هیچ‌گاه به خاطر کارهایم شکوه و گلایه‌ای نکرده است. از زمان کودکی همیشه سعی کردم کاری خارج از قانون و عرف انجام ندهم. من قانونی در حال انجام وظایف خود بودم و باید طبق قانون حقوق و جایزه من را می‌دادند که این کار انجام نگرفت. از طرف دیگر همان‌طور که گفتم از سایپا به دلیل حضور مداوم در اردوهای تیم ملی اخراج شدم و در حالی که کارمند رسمی بنیاد جانبازان بودم از آنجا نیز اخراج شدم. همسر من به خاطر از دست دادن پسر 12 ساله‌اش دو سال فقط گریه کرد و همچنان از این اتفاق ناراحت است. دختر بزرگم نیز به خاطر عدم توانایی مالی در خرید دارو در حال حاضر فلج و مانند یک تکه گوشت یک جا افتاده است. باید یک غذای ساده را برای او مخلوط و تبدیل به آرد کنیم تا  آن را بخورد، آنهم بعد از دو ساعت. او برای خوردن یک لیوان آب ساده نیز مشکل دارد و به حالت خفگی آن را می‌خورد. این سختی‌ها را ما کشیدیم.

 اصلاً قرار نبود با یادآوری خاطرات تلخ، شما را در این مصاحبه عیدانه ناراحت کنیم.

این‌ها بخشی از واقعیت‌های زندگی من طی این سال‌ها بوده است. در زمان حضور در تیم ملی ما در خانه‌ای در طبقه چهارم زندگی می‌کردیم که آسانسور نداشت و بچه‌های من نیز ویلچری بودند. یک روز در حالی که من در اردوی تیم ملی حضور داشتم همسرم یکی از فرزندانم را بغل و دست یکی دیگر از بچه‌ها را گرفته بود، اما به دلیل مشکلات حرکتی، پسرم از پله‌ها سقوط و مغزش ترکید. وقتی به من اطلاع دادند به بیمارستان قائم کرج رفتم و متوجه شدم پسرم در C.C.U است. دکتر وقتی من را دید هرچه از دهانش درآمد به من گفت. دکتر به من گفت شاید تو مربی خوبی باشی، اما انسان نیستی. او گفت این تیم ملی تکواندو چقدر ارزش دارد که تو زندگی خود را در حال فدا کردن هستی؟ آیا کسی این روزها و منجلابی را که من در آن گرفتار بودم، دید؟ مخارج درمان فرزندانم را مادرم در جیب من می‌گذاشت. هنوز که هنوز است حق من و امثال من را می‌خورند. با همه این مشکلات همسرم بزرگ‌ترین حامی من طی این سال‌ها بوده است و می‌داند من نیز راه کجی را نخواهم رفت. 

 به نظر می‌رسد مشکلات گذشته همچنان روح و روان شما را آزار می‌دهد.

حدود 11 سال در اردوهای تیم ملی به‌عنوان سرمربی و مربی بودم و فقط هفته‌ای یک بار پنجشنبه‌ها به کرج می‌رفتم و مجدداً جمعه بعدازظهر به اردو باز می‌گشتم. 10، 12 سال زندگی من این گونه بود. زمانی که دکتر پسرم مقابل مردم آن حرف‌ها را به من زد خیلی ناراحت شدم، اما واقعاً حق داشت. هر آدمی مقابل زن و بچه‌اش نیز مسئولیتی دارد و این مسئولیت باعث شد دست از ایران بکشم و به خانواده و خودم برسم. خدا را شکر بعد از خروج از ایران خدا به من و همسرم یک دوقلوی سالم هدیه داد. به خاطر این لطف شکرگذار خدا هستم و می‌دانم دعای خیر مردم پشت سرم بود که خدا این موهبت الهی را به من هدیه کرد. بعد از دو بچه معلول خدا این دو بچه‌ها را به ما داد و خدا را شکر در حال حاضر زندگی خوبی داریم. با تمام وجود شرمنده مردم ایران هستم و مطمئنم روزی مجدداً به ایران باز می‌گردم و دست‌بوس مردم ایران خواهم بود.

 در پایان مصاحبه اسامی برخی افراد و حتی لغات را به شما خواهیم گفت تا اولین جملاتی را که به ذهن‌تان می‌رسد، بیان کنید.

حسن روحانی: دوستش ندارم و در این دوره نیز به او رأی ندادم.

کارلوس کی‌روش: دوستش دارم و از جنس خودم است. کی‌روش در کارش جدی است و برخی اوقات احساس می‌کنم خودم هستم.

میلاد بیگی: یک تکواندوکار شیک و شجاع و به عبارتی مهندس دنیای تکواندو.

هادی ساعی: برای او آرزوی موفقیت دارم.

بیژن مقانلو: باید با احتیاط خیلی خیلی بیشتر با او برخورد کرد.

فریبرز عسکری (سرمربی تیم ملی تکواندو): من را یاد چرچیل می‌اندازد!

غلامحسین ذوالقدر: دوستش دارم. سفره‌دار و آدم مهربانی است.

یوسف کرمی: غیرقابل پیش‌بینی است.

علی کریمی: کریمی نگو و بگو ماه. ماه بودن او نیز به خاطر جگری است که دارد. خیلی‌ها در ورزش حضور دارند، اما باید دید جگر کریمی را دارند؟ نباید نان را به نرخ روز خورد. آدم با توجه به ظلم و ستم که مشاهده می‌کند اگر آزاده است باید مقابل ظلم بایستد. الگوهای ما می‌گویند سر امام حسین (ع) به خاطر آزاده بودنش بر باد رفت، اما زیر بار ظلم نرفت. آیا وقتی کسی مانند کریمی مقابل فساد می‌ایستد باید او را بکوبیم یا بگویم این جوان جگر دارد؟ من عاشق کریمی هستم نه فقط به خاطر فوتبالش، بلکه به خاطر دل و جرأتش. یادم نمی‌رود زمانی که به من ظلم و ستم شد یکی از کسانی که مقابل این کار ایستاد و اعتراض کرد، کریمی بود. من کریمی را دوست دارم، نه به خاطر اینکه از من حمایت کرد، بلکه به خاطر اینکه آزاده است و هر جا ظلم و ستمی ببیند قیام می‌کند.

رسول خادم: رسول خادم جزو کسانی است که هم در ورزش و هم در مدیریت استثنا و جزو خوب‌هاست. زمانی رسول درگیر سیاست شد و از قلب‌ها و چشم‌ها افتاد، اما با بازگشت از سیاست مجدداً به قلب‌ها بازگشت. من عاشق کنار کشیدن خادم از سیاست شدم و وقتی این کار را انجام داد با وجود علاقه‌ای که به او داشتم، بیشتر عاشقش شدم.

علیرضا دبیر: بچه زرنگی است.

مزدور: پولش نوش جان کسی که جیگر دارد و برای آن می‌جنگند. آدم مزدور باشد بهتر از این است که تو سری خور باشد.

مهدی بی‌باک: پشت و روی مهدی بی‌باک یکی است.

مجید افلاکی: بسیار مهربان، ساده‌دل و فداکار.

حسین رضازاده: زورش زیاد است.

عادل فروسی‌پور: رک و نترس.

استقلال یا پرسپولیس: من طرفدار «پستقلال» هستم. یعنی دو تیم پرسپولیس و استقلال.

و در پایان، سیدمحمد پولادگر: متأسفانه دهن بین است. به شخصه اگر خودش و خودش باشد آدم بدی نیست، اما متأسفانه نقطه ضعف حاج آقا دهن‌بینی است که باعث می‌شود هر کسی، هر چیزی به او می‌گوید قبول کند و این اتفاقات بد بیفتد.

منبع : تسنیم
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

feedback
امیر علی
سلام و درود به رضا مهماندوست عزیز و دوست داشتنی...
همون موقع که 6 ماه قبل از المپیک فقط بخاطر گرفتن حقوق و پاداشی که خق زن و بچه ات بود..کاری کردند که از تیم ملی دور بشی..در یک برنامه ورزشی رادیو گفتم که بخاطر این ظلم فدراسیون تکواندو روی خوش نخواهد دید و تا الان هم ندیده و قبل از هر مسابقه همه فکر میکنن بهترین نتیجه گرفته میشه...ولی بعدش افتضاحی دیگر رقم میخوره متاسفانه!!!!!!!