تاریخ انتشارسه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۰
کد مطلب : ۲۸۶۱۰۵
پیشرفت های گسترده در فناوری اطلاعات و حمل و نقل، چنان دنیای ما را در هم تنیده که وابستگی متقابل میان بازیگران سیاسی بیش از پیش جلوه گر شده و امکان تفکیک سرنوشت میان ایشان را بسیار سخت کرده و امکان کشیدن خطوط فرضی و خود مصون پنداری از تحولات مثبت یا منفی منطقه ای و جهانی عملا بسیار تنزل یافته است.
۰
plusresetminus
به گزارش بلاغ، هادی معصومی زارع*: پیشرفت های گسترده در فناوری اطلاعات و حمل و نقل، چنان دنیای ما را در هم تنیده که وابستگی متقابل میان بازیگران سیاسی بیش از پیش جلوه گر شده و امکان تفکیک سرنوشت میان ایشان را بسیار سخت کرده و امکان کشیدن خطوط فرضی و خود مصون پنداری از تحولات مثبت یا منفی منطقه ای و جهانی عملا بسیار تنزل یافته است.
 
به طور خاص، عبور مرزهای جغرافیایی از دل مرزهای هویتی و ادراکی منطقه خاورمیانه موجب پراکنش قومیت ها، مذاهب، نژادها و طوایف گوناگون در «دولت – ملت» های مختلف و در نتیجه پیدایش بازیگران سیاسی شده که تکثر چند بعدی در حوزه فرهنگی، مذهبی و قومیتی بارزترین شاخصه دموگرافیک و ژئوکالچر آن است.
 
به عنوان مثال در خاورمیانه بر اساس شاخصه زبانی، فارسی زبانان در سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان، ترک زبان ها در سه کشور ترکیه، ایران و آذربایجان، کرد زبان ها در چهار کشور ترکیه، سوریه، عراق و ایران و در نهایت عرب زبان ها در مصر، فلسطین، لبنان، اردن، سوریه، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به اضافه ایران پراکنده اند. همچنین در بعد مذهبی هم هواداران دو مذهب شیعه و سنی (با نسبت های متفاوت) میان تمامی بازیگران منطقه حضور دارند و تقریبا هیچ بازیگری از حیث مذهبی و دینی یکدست و یکپارچه نیست.
 
سعودی ها و تحریک گسل های مذهبی در ایران

در منطقه ما عموما حضور خرده هویت های متجانس با یک بازیگر در قلمروی بازیگر دیگر، نه به مثابه یک فرصت آشتی جویانه که عامل بهره گیری برای نفوذ مخرب و سوداگرانه جهت تامین منافع بازیگر کنشگر و علیه مصالح و منافع بازیگر کنش پذیر تعریف شده است. به عنوان نمونه نفوذ ترکیه بر ترکمن های عراق و سوریه به جای آن که در خدمت منافع متقابل ترکیه و دو همسایه اش به کار بسته شود، در مقابل در راستای ضربه زدن به دولت های مرکزی این دو کشور و تامین منافع ملی ترکیه استخدام شده و جالب آن که گاه حتی به زیان اقلیت های ترکمن در دو کشور هم منتهی شده است.

یک رابطه نامتوازن


روابط عربستان سعودی و ایران در فردای پیروزی انقلاب اسلامی هم از این مقوله مستثنا نبوده است. روشن است که هر دو کشور از حوزه نفوذ طبیعی در قلمروی یکدیگر برخوردار هستند. شیعیان عربستان سعودی در مناطق شرقی و شمال شرقی این کشور بهترین بستر برای تسهیل نفوذ ایران در حجاز به حساب می آیند و در مقابل عربستان سعودی به طور طبیعی برای نفوذ در حوزه سرزمینی ایران می تواند بر دو عنصر بالقوه مذهبی (اهل سنت موجود در سرحدات و اخیرا مناطق مرکزی ایران) و زبانی (عرب زبان های شیعه موجود در جنوب غربی ایران) تکیه داشته باشد.

با این حال تفاوت مدیریت نفوذ و بهره گیری از ابزار نفوذ از سوی دو کشور، رفته رفته بر هم خوردن توازن نفوذ میان این دو (آن هم به زیان ایران) را نشان می دهد. در حالی که ایران پرچمدار مفهوم «صدور انقلاب» طی کمتر از چهار دهه از حیات خود بوده و بسیاری از تلاش ایران برای آشوب آفرینی در منطقه از طریق اقلیت های شیعی سخن به میان می آوردند اما تحلیل واقعیت های میدانی نشانگر آن است که در مقایسه با طرف مقابل، رفتار ایران بسیار محاسبه گرایانه و مبتنی بر پرهیز از اصل بهره کشی از شیعیان سعودی برای ضربه زدن به منافع این کشور بوده است.

به عنوان نمونه پرهیز از تشویق شیعیان به اقدامات مسلحانه، عدم مسلح سازی ایشان، عدم ترویج تفکرات تکفیرگرایانه علیه اهل سنت سعودی و ... نشان دهنده میزان پایبندی ایران به اصل حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات با سعودی بوده است.

این در حالی است که عمده مشکلات ضد امنیتی موجود در داخل خاک سعودی نه بر آمده از کنشگری خصومت آمیز شیعیان که ناشی از اقدامات مسلحانه ای است که از آبشخور جریان های جوان سنی مذهب معترض به حاکمیت «طاغوت سعودی» مشروب شده است.
 
اساسا محبوبیت بالای القاعده و داعش و دیگر جنبش های جهادگرای سنی و پیوستن بسیاری از جوانان سعودی به این جنبش ها در کشورهای بحران خیزی همچون افغانستان، عراق، سوریه و یمن مؤید این مدعاست و بر حسب اتفاق سهم جامعه شیعی این کشور از بحران آفرینی ضد امنیتی تقریبا نزدیک به صفر است. در مقابل اما قراین و ادله نشان می دهد که نحوه مدیریت نفوذ سعودی در ایران بسیار مخرب و غیرسازنده و در جهت ضربه زدن به منافع استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و حتی منافع حقیقی خرده هویت های مورد سوءاستفاده سعودی در ایران بوده است.

دستاویزهایی برای نفوذ


اهل سنت ایران به عنوان نخستین جامعه هدف برای نفوذ سعودی در چهار کانون مختلف حضور گسترده دارند. نخست حوزه جنوبی و جنوب شرق ایران، دوم حوزه شمال شرقی در استان گلستان و شمال خراسان رضوی، سوم در غرب کشور و شامل استان های آذربایجان غربی و کردستان و در نهایت استان تهران و البرز. با این حال حضور حداکثری اهل سنت عموما در سرحدات و مناطق مرزی کشور است. مسئله ای که نفوذپذیری ایشان از ورای مرزها و از سوی بازیگران خراجی را تسهیل کرده است.

در چندین دهه اخیر سعودی به ویژه با بهره گیری از موقعیت خاص جغرافیایی و سوءاستفاده از فقر و محرومیت این مناطق و با هدف تغییر رویکرد مسالمت جوی اهل سنت ایران به ویژه در مناطق جنوبی و جنوب شرقی ایران، سرمایه گذاری های گسترده ای سامان داده و کوشیده نگرش و جهان بینی وهابیت و خوی تکفیرگرایی را در این مناطق جایگزین کند.
 
 سعودی ها و تحریک گسل های مذهبی در ایران
 
از همین رو حمایت مالی، رسانه ای و سیاسی – امنیتی از چهره های تکفیرگرا، اعطای بورسیه های علمی و کمک هزینه های مالی به طلاب علوم دینی این مناطق برای ادامه تحصیل در مدارس و دانشگاه های دینی سعودی همچون دانشگاه ام القرا، تامین هزینه هزاران مدرسه دینی مروج تفکر وهابیت در پاکستان و بلوچستان و راه اندازی شبکه های فارسی زبان مبلغ وهابیت تنها بخشی از اقدامات فکری و فرهنگی سعودی در راستای «انقلاب فکری» اهل سنت ایران ارزیابی می شود؛ مسئله ای که البته با توفیق نسبی همراه بوده و آثار و تبعات آن طی چند ساله اخیر و پیدایش نسلی از جوانان و علمای جوان متاثر از تفکرات ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب در این مناطق کاملا مشهود است. ترورها، بمب گذاری ها و حملات انتحاری یک دهه اخیر در استان سیستان و بلوچستان بیش از هر چیز متاثر از بازی مخرب سعودی و برخی از هم پیمانان منطقه ای آن است.

اوضاع در مناطق کردنشین ایران اگرچه به دلیل معجون و ترکیبی از عامل کردی و عامل مذهب شافعی، همانند بلوچستان باب میل سعودی نبوده، با این حال این کشور کوشیده با همراهی برخی از گروه های تروریستی جدایی طلب، زمینه خصومت با جمهوری اسلامی را از عامل قومیتی و سیاسی به عامل مذهبی و دینی تغییر داده و گرایشات تکفیرگرایانه را در این منطقه هم گسترش دهد. درگیری های چند ماه گذشته در کرمانشاه با عوامل وابسته به داعش باید به عنوان نخستین خروجی های این سرمایه گذاری مشترک سعودی و جدایی طلبان کرد مورد توجه قرار گیرد.

اظهارات اخیر یکی از امامان جمعه اهل تسنن کشورمان علیه عزیمت برخی از علما و توده های اهل تسنن منطقه برای زیارت اربعین سیدالشهدا (ع) هم به خوبی نشانگر تاثیرپذیری بخشی از علمای اهل تسنن مناطق ترکمن نشین ایران از تفکرات ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب است. گفتنی است مولوی یاد شده خود از فارغ التحصیلان مدرسه جامعه فاروقیه کراچی است که مورد حمایت مالی سعودی و یکی از رادیکال ترین مدارس دینی پاکستان است. در مسئله تهران و مناطق مرکزی کشور هم دستگیری تروریست های تکفیری طی چند ماه اخیر در تهران و سمنان با صدها تن مواد منفجره و برنامه ایشان برای انفجار در اماکن عمومی می تواند به مثابه زنگ خطر و هشدارباشی برای مسئولان کشور باشد.

انفعال در برابر گستاخی؟!

به نظر می آید در صورت استمرار انفعال تهران در برابر گام های جسورانه و گستاخانه سعودی برای فعال کردن گسل های فرقه ای و مذهبی، امکان بر هم خوردن موازنه به نفع سعودی ها می تواند فراهم شود. نیاز برخی از جریان های سیاسی برای کسب آرای اهل سنت – که به طور خاص نیازمند لابی گری با سطحی از نخبگان این جامعه است – در کنار رویکرد برخی از نهادها که تحت عنوان اتحاد شیعه و سنی و مسئله تقریب، حتی کمترین انتقاد در خصوص گسترش فعالیت های وهابیت تکفیرگرا – و نه اهل سنت حقیقی – را بر نمی تابند و آن را موجب تفرقه میان دو مذهب، دو پاشنه آشیل نظام جمهوری اسلامی ایران در بررسی واقعگرایانه و مقابله زودهنگام با این آفت مهلک است. این انفعال کار را بدانجا رسانده که در سالیان اخیر شاهد پیدایش هسته های تکفیرگرا در مناطقی همچون اهواز (با تمرکز بر عنصر عربیت)، سمنان و اردبیل هستیم که پیش از این حتی سابقه حضور اهل سنت در آن مناطق هم ثبت نشده است.

فرجام سخن


در هر صورت سیاست سازان ایرانی باید برای این مشکل چاره ای بیندیشند، فرداها شاید اندکی دیر باشد. سعودی در کالبست ابزار نفوذ خود در راستای تنش آفرینی و مواجهه نیابتی با ایران لحظه ای درنگ نکرده و در مقابل ایران را می توان نظاره گر منفعلی عنوان کرد که از یکسو به دلیل ضوابط شرعی نمی تواند سیاست سعودی را در میان شیعیان حجاز شبیه سازی کند و از دیگر سو در از میان برداشتن زمینه های گرایش به وهابیت در میان جوانان اهل تسنن ایران ناموفق عمل کرده است.
 
سعودی ها و تحریک گسل های مذهبی در ایران

ایران باید به صراحت و بدون هیچ تعارفی خط قرمز بودن گسترش وهابیت را به طرف های داخلی و خارجی گوشزد کرده و در عین حال با تعامل سازنده با جریان های اصیل و حقیقی اهل تسنن، سرچشمه های پیدایش و گسترش این غده سرطانی را در داخل و منطقه بخشکاند. روشن است که گسترش وهابیت در ایران به معنای افزایش حضور سعودی در معادلات امنیتی داخلی کشور خواهد بود که مخاطرات خاص خود را همچون نفوذناپذیری مرزی، تهدیدات امنیتی در عمق سرزمینی، تشدید تنش های دینی و مذهبی و تغییر دموگرافیک مناطق جغرافیایی در پی خواهد داشت.

تحلیلی بر فعالیت های شبکه های سعودی علیه ایران

مشروعیت زایی برای مداخله

یاسر قزوینی حائری** : «در حالی که ایران در امور داخلی کشورهای ما دخالت و گروه هایی را علیه ما حمایت می کند چرا ما دست به مقابله نزده و گروه های ناراضی را در ایران حمایت نکنیم؟» این جمله ای است که فراوان می توان از زبان کارشناسان مختلف سیاسی در کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس در رسانه های مرتبط با این کشورها شنید.
 
این گزاره ای است که تلاش می شود از طریق رسانه ها در یک گفتمان تقابلی و دیگری ساز بر مبنای قانون «مقابله به مثل» جدا از این که اساسا چه میزان حمایت واقعی و عینی از گروه های ناراضی در ایران از سوی کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس به ویژه عربستان وجود دارد، ترویج شده و مخاطب را نسبت به چنین امری اقناع و برای چنین امری مشروعیت سازی می کند. ترویج چنین گزاره ای، بیش از این که عرصه عینی را مورد هدف قرار دهد، مقاومت اذهان را در برابر آنچه مطرح می سازد، هدف قرار داده است.

لیبرو – سلفی ها

شاید یکی از جنجالی ترین تحرکات در یکی دو سال اخیر سعودی ها علیه ایران حضور ترکی الفیصل در همایش سالانه طرفداران رجوی بود؛ حضوری که حواشی مهم تر از متن شدند. مانند «مرحوم» خواندن مسعود رجوی توسط ترکی الفیصل. در هر صورت این تحرک آشکار در حمایت از چنین گروهی از سوی یکی از مهم ترین نقش آفرینان سال های نه چندان دور سیاست امنیتی و خارجی عربستان سعودی به نوبه خود باید مورد توجه قرار گیرد.

این بین نباید تحرکات رسانه ای به زبان فارسی در چند سال اخیر را نادیده گرفت. از شبکه العربیه که چند سال پیش صفحه فارسی خود را فعال کرد تا مجله المجله و روزنامه الشرق الاوسط و این روزها هم خبرگزاری واس که خبرگزاری رسمی عربستان سعودی است و صفحه فارسی خود را راه اندازی کرده است.

این که «جیش العدل» به عنوان یک گروه که علیه نظام جمهوری اسلامی ایران سلاح به دست گرفته بیانیه های خود را از طریق شبکه العربیه منتشر می سازد و سرانش با این شبکه مصاحبه می کنند و این که این گروه عملیات عاصفه الحزم عربستان سعودی علیه یمن را مبارک می خواند، نکاتی تأمل برانگیز هستند.

ارتباطی این چنین بین گروهی مثل جیش العدل با شبکه العربیه وقتی مهم می شود که بدانیم پیش از این، خبر و بیانیه های صوتی و تصویری گروه های سلفی جهادی مثل القاعده توسط شبکه قطری الجزیره منتشر می شد و شبکه العربیه شبکه ای ضد جهادی تلقی می شده و می شود. در واقع کسی که با فضای رسانه ای و ارتباط گروه های سلفی جهادی با رسانه ها آشنا باشد، چنین ارتباطی بین شبکه سکولار و ضد جهادی العربیه با یک گروه مدعی جهاد سلفی را نامأنوس و پرسش برانگیز خواهد یافت.

می توان گفت قسمتی از خواست تاثیرگذاری سعودی ها بر ایران توسط جریانی سامان می یابد که لیبرو – سلفی خوانده می شود. جریانی سکولار که برخی از مهم ترین رسانه های سعودی که نام برده شد یعنی مجله المجله و روزنامه الشرق الاوسط و شبکه العربیه را شامل می شود.
 
 سعودی ها و تحریک گسل های مذهبی در ایران
 
در این رسانه ها هیچ تاکیدی بر بعد دینی و مذهبی حمایت نیست، بلکه تاکید بر حمایت از اقلیت هاست و بیشتر اقلیت های قومی و همچنین حمایت از مطالبات و خواسته ها. باید گفت دست کم در عربستان با دو جریان حامی تاثیرگذار در ایران مواجه هستیم؛ یکی همین جریان موسوم به لیبرو – سلفی بود و دیگری جریان مذهبی که این جریان هم به نوبه خود با حمایت شبکه هایی چون «وصال فارسی»، «وصال حق» و چه بسا «کلمه» در پی تاثیرگذاری در ایران است.

این جریان الزاما با جریان پیش گفته یعنی لیبرو – سلفی همخوانی ندارد بلکه می توان آشکارا نشانه هایی از اختلاف و شکاف بین این دو جریان را مشاهده کرد. به ع8نوان مثال تلاش عبدالعزیر الخوجه وزیر تبلیغات عربستان سعودی در سال های قبل برای تعطیلی دفتر شبکه وصال در عربستان پس از عملیات تروریستی علیه شیعیان در منطقه شرقی عربستان، نشانه ای است از این اختلاف. جالب اینجاست که الخوجه بلافاصله پس از اعلام تعطیلی دفتر شبکه وصال خود هم پس از سال ها از وزارت کنار گذاشته شد. لازم به ذکر است که شبکه العربیه به عنوان یکی از بازوهای رسانه ای جریان سکولار عربستان به شدت اخبار ضد شبکه هایی چون وصال را دنبال می کند که خود نشانه ای است از اختلاف عمیق بین این دو جریان.

دست بالای مسائل قومی - اقلیتی

با توجه به نشانه های مختلف می توان گفت که انسجام تبلیغات معطوف به تاثیرگذاری جریان سکولار منتسب به عربستان در ایران بیشتر است؛ جریانی که نه بر مسائل مذهبی، بلکه بر مسائلی از جنس حقوق بشری تاکید می کند. اما درباره شبکه های مذهبی باید گفت که به واقع نمی توان گفت چه گروه یا اشخاصی به طور ویژه از این شبکه ها حمایت می کنند.
 
کسی که با فضای عربستان سعودی آشنا باشد، می داند که سعودی ها (در اینجا مشخصا آل سعود و برخی از نزدیکان ایشان مد نظر است) مجموعه ای از شاهزادگان و امیرانی هستند که دسترسی خوبی به منابع مالی دارند؛ امیرانی که می توانند با یکدیگر اختلاف نظر گاه جدی داشته باشند و تحت تاثیر افراد یا داعیان مذهبی مختلف، مبلغی را برای کاری کنار گذاشته یا پروژه ای را از نظر مالی حمایت کنند. هر چند نهادهایی همچون «رابطه العالم الاسلامی» به عنوان یک نهاد قدرتمند و تاثیرگذار را می توان از چنین قاعده ای مستثنا دانست.

نشانه ها حاکی از این هستند که در فضای ملتهب بعد از سال 2003 و حمله آمریکا به عراق، مسائل شیعه و سنی دوباره جان گرفتند. در چنین فضایی البته با کمی تاخیر شبکه های فارسی زبان پیش گفته تاسیس شده و البته نمی توان تاسیس این شبکه ها را دقیقا پروژه ای برنامه ریزی شده و از پیش تعیین شده توسط سعودی تلقی کرد.
 
داستان وصال فارسی و شکل گیری شبکه کلمه و وصال حق و اتهام زنی هایی که به ویژه از سوی عبدالرحیم ملازاده معروف به ابومنتصر البلوشی به همقطارانی چون عبدالفتاح خدمتی و عقیل هاشمی که گویا پس از دوره ای دوستی به شبکه رقیب یعنی کلمه پیوسته بودند و دزد خواندن صاحبان وصال معربی یعنی توفیق المصیری و عبدالرحمان النصار د اعیان نه چندان مطرح عربستانی و حامیان شبکه هایی از این دست، نشانه ای خوب است از این که شکل گیری چنین شبکه هایی را در راستای یک طرح یا پروژه ای که همه جوانبش بررسی شده تلقی نکنیم.

جالب است که ملازاده که خود گویا روزگاری در جامعه اسلامی مدینه، با رویکردهای افراطی، تحصیل کرده، سخت به صاحبان اصلی شبکه وصال عربی می تازد و ایشان را دزد و چپاولگر حساب می کند اما از امیر عبدالعزیز بن فهمد به عنوان یکی از حامیان شبکه اش نام می برد. امیر عبدالعزیز بن فهد که در روزگار پادشاهی پدرش فهد وزیر دولت و عضو مجلس وزرا بود، پس از مرگ پدر مناصب خود را از دست داده و گفته می شود بیشتر وقتش را هم بیرون از عربستان سعودی سپری می کند.

در هر صورت ملازاده در یکی از برنامه هایش ذکر می کند که قرار بود عبدالعزیز بن فهد از شبکه اش حمایت کند اما صاحبان اصلی شبکه رأی او را زدند. جالب است که امیر عبدالعزیز بعد از عملیات هایی که در شرق عربستان علیه شیعیان صورت گرفت، برائت خود را از شبکه وصال اعلام کرد و گفت که پیش از این و در آغاز کار شبکه از آن حمایت می کردم اما با گذر زمان اشخاص نامعلومی کمک به این شبکه را آغاز کردند و این شبکه از اهداف اصلی خود دور شد. از همین رو برائت خود را از این شبکه اعلام می کنم. جالب تر از این واکنش مدیر اجرایی شبکه وصال عربی بود که اظهار داشت شبکه ما ارتباط مستقیمی با امیر نداشته و احتمالا منظور امیر حمایت از شبکه وصال فارسی است نه شبکه عربی.

در هر صورت این داستان نشانگر هر چیز نباشد، نشان می دهد که دست کم در این زمینه نمی توان از حمایتی برنامه ریزی شده از سوی جریان مذهبی سعودی از شبکه های فارسی زبان مروج اسلام به قرائت محمد بن عبدالوهاب سخن گفت و از سوی دیگر می توان گفت انسجام در جبهه سکولارهای عربستان در اراده معطوف به تاثیرگذاری در ایران بسی بیش از جریان مذهبی است.
 
سعودی ها و تحریک گسل های مذهبی در ایران

در این بین می توان گفت که نهاد «رابطه العالم الاسلامی» که طرح های حمایت از مسلمانان را با سیاست هایی نزدیک به سیاست های عربستان سعودی دنبال می کند، یکی از جدی ترین و موفق ترین نهادهای ترویج اسلام به قرائت محمد بن عبدالوهاب در چند دهه اخیر بوده است. این نهاد هیچ گاه آنچنان که مثلا در آسیای مرکزی یا قفقاز یا مثلا بوسنی و حتی کشورهای اروپایی فعالیت نسبتا رسمی فرهنگی می کند، نمی تواند در ایران فعالیت معتنابهی داشته باشد. این نهاد در این سال ها ایران را از عضویت در خود کنار گذاشته و همواره در مسائل مختلف علیه سیاست های ایران بیانیه صادر کرده است.

فرجام سخن


در پایان می توان گفت حاشیه پروپاگاندای فارسی سعودی ها در این چند سال چه بسا به دلیل کم تجربگی در این عرصه جدید خیلی موفق عمل نکرده، هر چند جریان سکولار عربستان در این زمینه موفق تر از جریان مذهبی عمل کرده است اما به هر حال اراده معطوف به تاثیرگذاری سعودی در ایران همچنان باقی است و چه بسا بتوان برخی شعارهایی که چندی است روی سکوهای تماشاچیان فوتبال مجال بروز یافته اند، تا اندازه ای مرتبط با این اراده معطوف به تاثیرگذاری تلقی کرد.
 
در هر صورت از این فضای به وجود آمده و همچنین مثلا از سخن صریح از مشروعیت دخالت در امور ایران از طریق مخالفان بر مبنای گونه ای دیگری سازی چنان که سخن از آن رفت، نمی توان به سادگی گذشت. این بین روی آوردن به علم و افزایش قدرت شناخت و تحلیل جدی در این عرصه ها بدون فرو رفتن در فضاهای متوهمانه و کلی گویانه نیازی است که هیچ چیز نمی تواند جای آن را پر کند.
 
* دانش آموخته دکترای خاورمیانه
** هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران
منبع : ماهنامه همشهری دیپلماتیک
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

عملیات وعده صادق، آغازی بر یک پایان
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
قرآن و روش‌های تربیتی
چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
۱۹۵ هزار فعال صنفی مازندران در خطر محرومیت
پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
بهار نارنج، ظرفیتی که فدای نام و نشان شد
سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۲
حجاب نماد سلامت و توازن
شنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴