بررسی ابعاد شخصیتی «شهید سلطانی»

نیمه پنهان «حاج روح‌الله»

تاریخ انتشارسه شنبه ۱۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۰
کد مطلب : ۱۱۵۵۶۷
مجال نوشتار کم و مصادیق فراوان، از منظر دیگر به تماشای نیمه پنهان شخصیت آقا روح‌الله برویم.
۰
plusresetminus
نیمه پنهان «حاج روح‌الله»
به گزارش خبرنگار بلاغ، متنی که در ادامه این مطلب می‌خوانید به قلم دوست شهید حاج روح‌الله سلطانی نوشته شد که در آن به ابعاد شخصیتی این پاسدار محجوب و متواضع آملی پرداخته است؛ رستمعلی رفیعی اهل قم و همسایه کریمه اهل بیت (س) است که این سطور را در رسای قامت معنوی حاج روح الله نگاشته است.

تقدیم به روح بی‌قرار سلطانی‌اش

به بهانه شهادت حاج روح‌الله سلطانی معاون عملیات لشکر عملیاتی مردم‌پایه 25 کربلا

تنهای تنها در اتوبان خلوت قم – تهران با ذهنی مشغول و سرعت مطمئنه به سمت تهران در حال حرکت بودم، صدای زنگ گوشی مرا از تمرکز ذهنی خارج کرد؛ گوشی را برداشتم یکی از دوستان صمیمی و از سلاله سادات آن طرف خط بود، بعد از سلام علیکی کوتاه خیلی سریع گفت: اسم دوستت که مسئول عملیات لشکر 25 کربلا بود، چی بود؟! گفتم آقا روح‌الله سلطانی؛ بعد گفت او شهید شده، همین سه کلمه کافی بود که دیگر نپرسم کجا؟ چگونه؟ چون ابتدا به ساکن در ذهنم خطور کرد که سرانجام روح بی‌قرارش به چنین آرامشی احتیاج داشت.

برای دل خودم و دل آنهایی که در فاصله شهادتش تا به امروز بارها و بارها با روح‌الله در خلوت خویش نجوا می‌کنند، چند دفتر از دفتر زندگی حاج روح‌الله سلطانی را بازگو می‌کنم.

به تماشای شخصیت برادر شهیدم از دریچه خانواده تا جامعه و سپاه از سه منظر متفاوت اما با یک هدف متعالی می‌شود نشست. این قلم و بیان توان بررسی همه زوایای شخصیت ایشان را ندارد و بخش اعظم آن را باید خانواده، هم‌رزمان، هیئتی‌ها و دوستانش بنویسند و بگویند نه به خاطر آقا روح‌الله، بلکه به خاطر تاریخ و نسل جوانی که این روزها تصویر چهره خندان او را بر در و دیوار شهر زمینی هزارسنگر آمل و دنیای مجازی به تماشا نشسته‌اند و او بال در بال فرشتگان نظاره‌گر ما است.

شاید سوالی ذهن‌ها را مشغول کند که این جوان کیست؟ کجا و چگونه شهید شده است؟ من (به چگونگی شهادت او نه راغبم بشنوم و نه مهم است) به چرایی شهادت او که فلسفه حرکت و آرمانش است می‌پردازم. درست به همان دلیل که نباید گرفتار حوادث ظهر عاشورا بشویم بلکه باید از حج نیمه تمام سیدالشهدا(ع) تا چرایی شهادت و مقاومت یارانش بپردازیم و درست اینجا آغاز تولد فلسفه حرکت آنها است و حقیر از این منظر به تماشای روح بی‌قرار سلطانی نشسته‌ام و شما را لحظاتی به تماشای او دعوت می‌کنم.

روح‌الله سلطانی مسئولیت‌پذیر بود


انسان، مسئولیت‌پذیر است و خداوند، موجودات بی‌شماری را در جهان آفرید که هیچ‌کدام بی‌هوده و بی‌هدف آفریده و رها نشده‌اند، بلکه همه آنها به سوی مقصد و کمالی که خدا برایشان معین کرده در حرکت و تکاپو هستند.

در قرآن کریم به این موضوع این گونه اشاره شده است: «ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست، بی‌هوده نیافریدیم». (اسراء، 36)

و به قول حکیم نظامی گنجوی: کار من و تو بدین درازی    کوتاه کنم که نیست بازی

در این میان انسان به حقیقت کارهایی که انجام می‌دهد، آگاه است؛ در آثار و عواقب کردارش می‌اندیشد و با اراده و اختیار راهی را برمی‌گزیند، گاهی گرفتار غرایزش می‌شود و در گرداب حیوانیت دست و پا می‌زند، گاهی نیز روح ملکوتی و عقل انسانی به یاری‌اش می‌شتابد و امیال و غرایز نفسانی را به بند می‌کشد.

به برکت تکلیف و حس مسئولیت است که انسان می‌تواند از چنگال زمین رها شود و به سوی عوالم بالا به پرواز درآید، انسان امانت‌دار بزرگ خداست؛ مسئولیت او در پیشگاه خدا، خود و جامعه، بار سنگینی است که در آغاز آفرینش، آنگاه که به آسمان و زمین و کوه‌ها عرضه شد، آنان به ضعف و ناتوانی خود اقرار کردند و انسان آن را پذیرفت.

ما امانت خود را بر آسمان‎ها و زمین عرضه داشتیم، پس آنها [بر اثر بی‌لیاقتی] از پذیرش آن امتناع ورزیدند و ترسیدند، لیکن انسان امانت ما را پذیرفت. (احزاب، 72)

آسمان بار امانت نتوانست کشید      قرعه فال به نام من دیوانه زدند  (حافظ)

دوست شهیدم حاج روح‌الله سلطانی درد و رنج مردم را درد و رنج خود می‌دانست
، مشکل هر چند کوچک افراد را مشکل خود می‌دانست و پیگیری‌های مجدانه ایشان برای افراد متفاوت، گواه صادق این بخش از دفتر زندگی آقا روح‌الله ما و شماست.

یکی از همکاران ایشان در دوره دکتری پذیرفته شده بود ولی به خاطر محدودیت‌های کاری نتوانست وارد دانشگاه شود و حاج روح‌الله چنان پیگیری و پشتکار از خود نشان داد که بالاخره بعد از دو سال ایشان توانستند وارد دانشگاه شوند.

یکی  از همشهریان ایشان برای مداوای همسرش که مشکل خونی داشت و بیمارستان بقیه‌ الله تهران به‌دلیل کمبود تخت، پذیرش نداشت، چنان با اشتیاق پیگیر ماجرا بود تا اینکه یک روز نفس زنان از پله‌های دانشگاه که بالا می‌آمد، گفتم چی شد برادر؟ با چهره عرق‌ریزان ولی متبسم و بشاش گفت «داداشی حل شد».

مجال نوشتار کم و مصادیق فراوان، از منظر دیگر به تماشای نیمه پنهان شخصیت آقا روح‌الله برویم.

وضعیت بدحجابی و بی‌حجابی جامعه را وقتی می‌دید با حسرت فراوان می‌گفت خدایا آیا من به مسئولیت پاسداری خود عمل کرده‌ام که ناموس ما با کج‌فهمی دچار چنین گناه بزرگی شده است. راستی غیرت دینی پاسداران دین در غیر از این باید تبلور پیدا می‌کرد و اینجا یاد دست‌نوشته سردار رشید سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی در مورد کتاب «من زنده‎ام» افتادم که نوشته بود: «خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت می‌کردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس به‌دنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند و در جواب نویسنده کتاب من زنده‌ام نوشته بود: قاسم و احمد و مهدی و محمد و حمید و ... همگی در هیبت‌ها و شکل‌های مختلف اما یکی هستید، خاک جبهه و هشت سال دفاع مقدس همه رنگ‌ها را از شما گرفته و به رنگ صبغه‌الله در آورده است."صبغه الله و من احسن من الله صبغه» راستی چقدر پاسداران شبیه به هم عمل می‌کنند. هرکس به اندازه فهم خویش و مسئولیت الهی خود ...

مسئولیت در برابر خانواده

در فرهنگ دینی اسلام، خانواده کانونی مقدس است و بنای زندگی خانوادگی را بر حقوقی که نکته‌های ظریف و دقیق در آن وجود دارد استوار می‌کند؛ بر همین اساس، همسران در قبال یکدیگر مسئولند و حقوقی برگردن هم دارند.

از امام سجاد علیه‌السلام روایت است: بدان که خداوند، همسرت را مایه آرامش و الفت تو قرار داد و به سبب آن، تو را از خطاها و لغزش‌ها بازداشت؛ بنابراین، از او سپاس‌گزار باش و او را احترام کن و از اشتباه‌ها و لغزش‌های او درگذر.

آزمون بزرگ و امتحان الهی روح‌الله بزرگ


پدر مومن و متدین آقا روح‌الله در سن 44 سالگی هنگام نماز صبح بر سر سجاده و بر حالت دعا دعوت حق را لبیک گفت، هر چند که بر روی دستان روح‌الله تا بیمارستان منتقل می‌شود ولی هم روح‌الله و هم پدر مهربان و مومن او می‌‌دانند که تقدیر رقم خورده است و از این لحظه به بعد روح‌الله جوان با تمام  قد و قدرت بار مسئولیت خانواده را بر دوش می‌کشد و شاهد صادق این بخش از زندگی ایشان مادر مومنه و صبورش، برادر مجاهد و فهیمش، همسر وفادار و محب اهل بیتش و بستگان دور و نزدیکش می‌باشند. راز سر به مهر این قسمت را به خانواده بزرگوارش می‌سپارم.

مادر گرامی آقا روح‌الله!
برگی از وصیت‌نامه شوهرعمه شهیدش را به عنوان حرف آقا روح‌الله به شما عرض می‌کنم که من خانواده‌ام را دوست دارم ولی بالاتر از اینها اسلام عزیز را دوست دارم و خود را فدای همان اسلام کرد که دوست داشت و شما در پناه همان اسلام قرار دارید که ام‌القرای آن ایران اسلامی است و نقطه امید مسلمانان عالم و مستضعفین جهان می‌باشد و در تحکیم و صدور جهانیش خون فرزند برومند و رعنایی شما ضامن بقایش است.

مادر مهربان حاج روح‌الله!
روح‌الله جوانت خاطره‌ای شیرین از شما برایمان تعریف کرد. او می‌گفت هر روز صبح قبل از رفتن به محل کار به اتاق مادر می‌رفتم تا با تماشای چهره آرام او و عرض سلام به ساحت مقدسش پر انرژی به محل کارم بروم. می‌دانستم دعای خیر او بدرقه راهم است و هنگام برگشت از محل کار در هر ساعت و زمانی حتی دیروقت ابتدا با سلام به مادرم و عرض ارادت به او تمام خستگی‌ام از تنم خارج می‌شد و دوباره وارد منزل می‌شدم و این رفتار آقا روح‌الله مصداق کامل این روایت امام جعفر صادق(ع) است که می‌فرماید: «افضل الاعمال الصلاة لوقتها، و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله) برترین کارها نماز در وقت، نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا است (بحار الانوار، ج 74، ص77) و در روایتی از پیامبر عزیز اسلام آمده است: هر فرزند نیکوکاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول به او داده می‌شود. سؤال کردند، حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟ فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است (بحار الانوار، ج 74، ص73).

اینک به حافظه مادرانه‌ات مراجعه کن و حج‌های انجام گرفته فرزند برومندت را شمارش کن و به همه مادران بگو که راه حاجی شدن فرزندانشان از محبت و احترام به والدین می‌گذرد؛ مادر مهربان حاج روح‌الله، حج حاج روح‌الله مقبول افتاد و اینک مهمان حاجی حج نیمه تمام عاشورا است.

همسر مکرمه و صبور آقا روح‌الله!
روح‌الله ما و شما خانواده خود را خیلی دوست داشت. از بزرگواری شما اینچنین می‌گفت: از زمانی که فرصت خدمت‌گذاری در سپاه را پیدا کردم مرهون حمایت‌ها و پشتیبانی همسر مهربانم هستم. شاید برایتان نگفته باشد ولی همرزمان ایشان در لشکر شاهدند که در توصیه به جوانان می‌گفت که برای ازدواج سراغ کسی بروید که شریک به تمام معنای زندگی شما باشد و چه صادقانه می‌گفت: اگر همسر مهربانم نبود بیشتر نمازهای صبحم قضا می‌شد و چقدر حرف‌های ناگفته دیگر بر دل مکتومش باقی ماند و با خود به عالم اسرار الهی برد و ما و شما و همه علاقه‌مندانش را در حسرت آن همه صفایش گذاشت.

همسر بزرگوار آقا روح‌الله!
در خلوت و تنهایی خود قدردان شما بود و بارها می‌گفت بار مسئولیت خانواده و بچه‌ها به دوش همسرم است و من دائم یا در حال مأوریت هستم و یا در دوره‌های آموزشی.

آخر مزد بی‌قراری خود را گرفت و مسئولیت همچنان بر دوش شما باقی ماند و این راه درازی است که بانوی صبوری همچون شما از عهده آن برمی‌آید و آقا ابوالفضل و حسین آقای روح‌الله امانت افق بلند شهید ما و شما است که تاریخ قضاوت می‌کند که ارثیه روح‌الله چگونه در روز حادثه گل می‌کند و آن روز تاریخ شرمنده فداکاری شما می‌شود که برای تربیت نسل عاشورایی چه رنج‌ها کشیده‌اید.

لیست مسافران کربلای هیئت را که تنظیم کرد، طرحش را برای اعزام علاقه‌‌مندان به کربلا توضیح داد که از متدینین کمک گرفته و به‌صورت قسطی به کربلا می‌فرستد؛ نام خودش در لیست نبود اما اسم شما در لیست بود و می‌گفت خودم نمی‌توانم بروم ولی به هر قیمتی باشد همسرم را می‌فرستم و اینک او مزد این کارش را گرفته و در جوار سید الشهداء(ع) اسباب سفر زیارتی شما را فراهم می‌کند.

آقا ابوالفضل و حسین آقای آقا روح‌الله ماجرای عشق‌بازی دیگری است و اشتیاق او به فرزندانش وصف‌ناپذیر. گاهی توصیف می‌کرد که بچه‌هایم را در بغلم می‌خوابانم و چه زود آرام می‌گیرند و کسالت زانوی فرزندش چه شب‌ها تا صبح او را بی‌قرار کرده بود. هیئت رفتن خود و بچه‌هایش نقطه اوج پدر مهربان و فرزندان محب اهل بیت(علیه السلام) روح‌الله سلطانی است و باز ما و شما و فرزندان دلبندش در حسرت آن لحظه‌های عرفانی می‌سوزیم و ملتمسانه به تماشای عنایت او نشسته‌ایم.

مسئولیت  در برابر خویشاوندان


خویشاوندی میان افراد، نوعی هم‌بستگی روانی و عاطفی ایجاد می‌کند و در نتیجه، افراد فامیل خود را به یکدیگر نزدیک‌تر احساس می‎کنند. از رفت و آمد بین بستگان، در متون دین به «صله رحم» یاد شده است.

حضرت علی علیه‌السلام، این مطلب را با سخنی زیبا و تشبیه جالبی بیان فرموده است: خویشاوندان خود را اکرام کن، زیرا آنان برای تو به منزله بال‌هایی هستند که به کمک آنان قادر به پرواز می‌شوی؛ مأوایی هستند که به سوی آنان بازمی گردی و آنها دستان تو هستند که به وسیله آنها به هدف و مطلوب خود میرسی.

آقا روح‌الله برای پیگیری کار فرزند شهید چه صادقانه وقت گذاشت و وقتی خبر مشغول شدن ایشان را شنید خدا می‌داند که چقدر خوشحال شد و شاید شهادت آقا روح‌الله دست‌مزد زحمت‌های خالصانه او برای فرزند شهید باشد و مسیر این وصال را شهیدی دیگر برای شهید ما و شما رقم زد.

مسئولیت در برابر مسلمانان


از امام صادق علیه‌السلام، در این زمینه نقل است: «هر کس به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد، مسلمان نیست» هدف عمده دقت و رسیدگی در کارهای مسلمانان، یاری رساندن به آنان و رفع محرومیت‌ها و ستم‌ها از زندگی پررنج آنها است تا حدی که به سطح مطلوب زندگی امت اسلامی برسند و گفته پروردگار حیکم در موردشان مصداق یابد: « ... خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان، برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است». (نساء، 141)

شهید منطقه شمال غرب کشور، مسئول معاونت عملیات لشکر مردم پایه عملیاتی 25 کربلا سرهنگ شهید روح‌الله سلطانی چگونه باید اثبات می‌کرد، که امنیت پایه‌دار برادران اهل تسنن من با برادران تشیع هیچ فرقی ندارد و این عشق‌بازی فرزندان رهبر فرزانه انقلاب در بیان حکیمانه ایشان به علمای جهان اسلام اعلام شد که به همان میزان و منطقی که از حزب‌الله لبنان دفاع می‌کنیم از غزه اهل تسنن دفاع می‌کنیم و خون سرخ روح‌الله در برقرای امنیت پایدار در شمال غرب کشور گواه انجام مسئولیت ایشان در برابر مسلمانان است.

مسئولیت  در برابر هم‌نوعان


امام موسی کاظم علیه‌السلام در این زمینه می‌فرماید: زندگی مردم روی زمین همواره آمیخته با رحمت و عطوفت است، مادامی که یکدیگر را دوست بدارند، ادای امانت کنند و بر وفق عدالت عمل کنند.

از فرازهای درخشان عهدنامه مالک اشتر که از زبان مولا علی علیه‌السلام بیان شده، این عبارت است:( [النّاسُ] صنفان: اِمّا أخٌ لَکَ فی الدّین اَوْ نَظیرٌ لَک فی الخلق) مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش هستند.

در واقع، حضرت علی علیه‌السلام در این کلام حس مسئولیت مالک اشتر و همه انسان‌ها را از دایره مسلمانان فراتر برده و بر همگان تعمیم داده است؛ مسلمان هر کجای این دنیا که باشد، نمی‌تواند درد و رنج دیگران را ببیند و آرام و بی‌توجه از کنارشان بگذرد، بلکه می‌کوشد تا غبار اندوه و ناامیدی را از چهره هم‌ نوعانش پاک کند و کارها و رفتارش، مرهمی برای سختی‌ها و دردهای آنان باشد.

حال باید از مردم مظلوم شمال غرب کشور سوال کرد آثار امنیت پایداری که شهیدانی همچون روح‌الله سلطانی رقم زده‌اند چیست و من از زبان مردم کرد آنجا شنیدم که شما نمی‌دانید ارزش این امنیت را چون هیچ لحظه‌ای را بدون ترس و وحشت و ظلم پژاک نگذارنده‌ایم و به یمن حضور سپاه ما در امنیت کامل زندگی می‌کنیم.


مسئولیت‌پذیری در سپاه


روح‌‌الله سلطانی جوان بود اما پویا و پیش‌برنده، دقیقاً همان خواسته حضرت آقا در مورد سپاه است که سپاه ایستا مدنظر ما نیست، پویا، پیش‌رونده و پیش‌برنده و روح‌الله این گونه بود.

رشد سازمانی ایشان گواه صادق این قسمت از دفتر زندگی مجاهد شهیدمان است. هرگز به دنبال مسئولیت نبود، ولی با تمام وجود خودش را برای انجام وظیفه و تکلیف الهی عرضه و پله‌های پذیرش مسئولیت را یکی پس از دیگری طی کرد و بر این توفیق خود خوشحال بود نه به جهت دنیایی آن بلکه به این خاطر که ظرفیت پذیرش مسئولیت در او بوجود آمده است و فرصت خدمت‎گذاری برایش فراهم شد.

خیلی سریع فرماندهی گروهان تا گردان پیاده را در لشکر 25 کربلا طی کرد و به عنوان مشاور جوان امین فرماندهی لشکر نقش‍‎آفرینی کرد و بر اساس همین توانمندی از لشکر 25 کربلا برای شرکت در امتحانات دافوس مجوز گرفت.

علی‌رغم مدت‌زمان کم برای آمادگی امتحان به عنوان نفر دوم در دوره 36 زمینی دافوس پذیرفته شد و دوره دافوس را با موفقیت تمام به پایان رساند و مسئولیت معاونت عملیات لشکر 25 کربلا در کارنامه ایشان رقم خورد. با همین عنوان زمان و زمین را در کوه‌های شمال غرب به تسخیر خویش درآورد و مصداق کلام سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی شد که "هر شهید کربلایی دارد، خاک آن کربلا تشنه خون اوست و زمان انتظار می‌کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید، جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روح اش را از آن، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی به جز شهادت وجود ندارد" و آیا روح بی‌قرار سلطانیش غیر ازاین آرام می گرفت؟

روح‌الله جوان ما پاسداری را خوب پاسداری کرد، پاسداری از حرکت انقلابی و پیشرفت انقلابی؛ جوانی خود را فدایش کرد تا در صف جوانان اهل بهشت قرار گیرد و اینک چند خصوصیت از هزاران خصوصیتش را از کارنامه درخشان ایشان به عاریت گرفته و برای خودم و نسل جوان و تاریخ بازگو می‌کنم.

دارای فهم نظامی بالا بود. تهدیدات در سه حوزه فکری سخت و نیمه‌سخت و نرم را خوب می‌شناخت؛ وضعیت فعلی کشور و انقلاب را خوب درک و برای ایفای نقش موثر و به هنگام طرح‌ریزی می‌کرد و خود مجری آن می‌شد.

بشاش و خندان بود


شادمانی و نشاط دينی در عمق وجود انسان چنان ريشه دارد كه در احوال اميرالمومنين(ع) آوردند، هيچ‌گاه این نشاط و شادابی از ایشان دور نبود. در خصوصيات پيامبر اكرم(ص) می‌نويسند كه ايشان كثيرالتبسم بودند يعنی هميشه در برخوردها شاد و متبسم بوده و براي مومنان هم اين خصوصيت را توصيه می‌کردند؛ رسول خدا (ص) می‌فرمايد: هركه مومنی را شاد كند، مرا شاد كرده و هر كه مرا شاد کند، همانا خداوند را شاد کرده است. (میزان‌الحکمه، ج 4، ص 439)

اما آنانکه با آقا روح‌الله هم‌کلام و هم‌سفره بودند گواهی می‌دهند که مصداق حدیث شریف اشاره شده چهره خندان و متبسم شهید سعید ماست و دوستان عزیز با بنده هم‌عقیده هستند که خستگی‌های سفرهای علمی و کاری را چقدر با روحیه شاد و مومنانه‌اش تلطیف می‌کرد.

ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

feedback
hamed araki
خداوند حاج روح الله مارو با شهدای کربلا مهشور کنه خودم سال1386 یکی از سربازاش بودم.خیلی ازش خاطرات خوب دارم...خدا به خانوادش صبر بده
feedback
محمد زمان
با سلام خدمت عموی عزیز و ارزوی قبولی طاعات و عبادات
روح اقا روح الله سلطانی شاد و انشاالله این شبها در جوار حضرت امیر شفاعتمان را از مولا طلب کند.
راه شهادت رفتنی است و نه گفتنی و پای رفتن هر کسی را نیست ویا به قول شهید اوینی:راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمره که می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند ، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد...
اینکه با این متن زیبا فاصله ما را لحظاتی از دنیاو تعلقات دنیایی دور نمودید سپاسگذارم.
التماس دعا.