به گزارش
بلاغ، به نقل از
قائمآنلاین، «محمدحسین گرائیلی» ساکن چمازکتی قائمشهر از 9 سال پیش که همسرش دچار سکته مغزی شده بود، تلاش خود را برای نجات او از بیماریش آغاز کرد.
اگرچه وی فرزندی ندارد اما همین لبخند کوتاه و حرکت ناچیز همسرش، دلخوشی این مرد بوده و او را مقاومتر میکند و از آنجایی که برای پرستاری شبانهروزی از همسرش مجبور است در خانه بماند، همین امر باعث شده این روزها با مشکلات درمانی و معیشتی زیادی دست و پنجه نرم کند.
به بهانه پنجم اسفند سالروز میلاد حضرت زینب(س) و «روز پرستار» گفتوگویی با این خانواده قائمشهری داشتیم که در ادامه تقدیم شما مخاطبان محترم میشود.
آقای گرائیلی 55 ساله است و 12 سال سابقه کار در کارخانه نساجی شماره دو، 6 سال سابقه نساجی پاکریس، دو سال سربازی، 9 سال سختی کار و سه سال سابقه بیمه باغداری دارد و در سال 70 از شرکت نساجی بازخرید شد و به خاطر سکونت در روستا به شغل کشاورزی روی آورد و دوشادوش همسرش به مدت 15 سال در زمینهای چمازکتی کشاورزی کرد.
«طوفان حادثه، زندگیم را زیرورو کرد»وی گفت: همسرم زنی زحمتکش و روستایی بود که اقوام خود را در جوانی از دست داد و تنها تکیهگاه و پناهش من بودم، هرچند خداوند به ما فرزندی عطا نکرد که دستگیر و کمکحالمان در این روزهای رنج و درد باشد ولی روزگارمان آرام بود که ناگهان ورق زندگیمان برگشت و با فوت ناگهانی خواهر همسرم، خانم خانهام از غم از دست دادن خواهرش دچار عارضه شدید سکته مغزی شد و طوفان حادثه زندگیم را زیرورو کرد.
وی افزود: به علت شدت آسیب مغزی و فلج شدن همسرم، ناچار شدم در خانه بمانم و پرستاری وی را شخصا برعهده بگیرم و از آنجایی که خرج زندگیم از راه کشاورزی تامین میشد عملا بیکار و درمانده شدم و هزینه گرفتن پرستار را هم برای همسرم از دست دادم.
گرائیلی در خصوص تامین مایحتاج و هزینه درمانی همسرش گفت: تنها منبع دریافتی ما مبلغ 90 هزار تومان یارانه و کمکهای مردم مهربانی است که در این حوالی به داد ما میرسند و هر سه ماه سبد کالا یا مبلغ 30 هزار تومانی که اداره بهزیسی برای ما میفرستد.
وی در خصوص شرایط بیماری و درمانی همسرش اظهار کرد: در سه سال اول بیماری، وی فلج کامل بود و حتی غذایش را در رختخوابش به او میدادم، این سالها به شدت از درد کلیه به خود میپیچد و هفتهای دو روز برای دیالیز به بیمارستان منتقل میشود که هزینه دیالیز وی را بهزیستی تقبل کرده ولی هزینه هر رفت و برگشت 15 هزار تومان است که با توجه به شرایط فعلی از پرداخت این هزینهها هم درمانده شدهام.
وی در مورد وضعیت جسمانی همسرش بیان کرد: با وجود فلج کامل سمت راست بدن همسرم، تاکنون هفت بار برای معالجه، وی را به تهران بردم ولی دستش دیگر حسی ندارد و تنها یک استخوان است و دکتر برای بسته نشدن کامل دستش بر آن آتل بسته ولی بردن دوبارهاش به تهران حداقل یک میلیون تومان هزینه نیاز دارد و این در حالیست که دکتر معالجش میگوید هزینه ایشان زمانبر و هزینهبر است.
«برای بازنشستگی 5 میلیون قرض کردم، این در حالیست که حتی اگر بازنشسته شوم هم، توان بازگشت این مبلغ را ندارم»این مرد مهربان به شرایط بیمه و بازنشستگیاش اشاره کرد و گفت: تامین اجتماعی برای بازنشستگیام مبلغ 5 میلیون پول خواسته و من برای اینکه سابقه سختی کار داشتهام درصدد هستم تا هر چه زودتر خودم را بازنشسته کنم و سابقه کاریام برای بازنشستگی تکمیل است.
وی گفت: برای اینکه خودم را بازنشسته کنم 5 میلیون پول قرض گرفتهام و آن شخص، الان پولش را میخواهد و من پولی ندارم تا به وی بدهم.
«ماری رامز» که 9 سال خانهنشین و شرمنده نانآور خانهاش شده، در حالیکه اشک امانش را بریده بود بغض ترکاند و از همسر باوفا و مهربانش طلب بخشش کرد.
وی میگوید: محمدحسین خیلی زحمت مرا کشیده، من از خدا تنها یک خواهش دارم و آن اینکه روزی بتوانم برخیزم و کنیزی همسرم را بکنم تا خدا از من راضی بشود.
«اداره بهزیستی چندان کمک حال ما نیست/ کمیته امداد هم میگوید برای تحت پوشش قرار گرفتن باید طلاق بگیرم»این زن به مراحل درمان و روزهای سخت خانهنشینی و سکونش اشاره کرد و گفت: اداره بهزیستی نمیتواند کمک چندانی برای ما باشد ولی کمیته امداد خیلی خوب است و حمایتهای خوبی به مددجویان تحتپوشش خود ارائه میکند، اما وقتی من برای جلب حمایتهای کمیته امداد، به آنجا مراجعه کردم به من گفتند "باید از شوهرت طلاق بگیری تا کمکت کنیم" که این کار برای من علیل بیپناه هرگز مقدور نبود.
وی با ابراز شرمندگی بیان کرد: هزینه درمانم زیاد است و من با فلج بودنم سالهاست که به دستهای مردانه مهربان شوهرم چشم دوختهام و سرنوشت غمبارم را چون کوهی بر شانههای شوهرم گذاشتهام ولی آقا محمدحسین لحظهای مرا به حال خودم رها نکرده و با اینکه گاهی برای خرید نان هم پولی نداشتهایم مرا تنها نگذاشت و پاگیر و اسیر من شد.
وی همچنین افزود: ما در اینجا غریبهایم، گاهی اوقات پول خرید نان هم نداریم این درحالی است که من بیماری قند، فشار و چربی خون هم دارم و از اهالی محل کسانی که مرا میشناسند برای کمک میآیند.
خانم رامرز با تشکر از پزشک مرکز بهداشت روستای چمازکتی اذعان داشت: خانم "دکتر نوروزی" هفتهای دو بار برای چکاپ به خانهام میآید و به علت افزایش قند و چربی و فشارخونم، ویزیتم میکند.
وی بیان کرد: همیشه چشمانم در انتظار ورود همسرم به خانه است تا چراغ خانهام روشن شود و از شدت ناتوانی و تنهایی نپوسم، چون تازگیها همسرم مجبور شده مرا تنها بگذارد و برای نظافت ساختمانهای مردم و تامین هزینه زندگی سرکار برود.
«خدا را به خاطر پرستاری از همسرم شکرگذارم»
مرد میگوید: خدا را به خاطر پرستاری یک دهه از بانوی خانهام شکرگذارم چون ایمان دارم هر کس دست عاجزی را بگیرد خداوند به او اجر خواهد داد.
گرائیلی همچنین بیان کرد: حاضرم برای بازسازی خانه قدیمیام، این ملک را به جوانی واگذار کنم تا یک واحد نو به من تحویل دهد چرا که این خانه به خاطر رطوبت هوا بسیار سرد و نمور است.
آنچه در اینجا مهم است اشاره کمیته امداد مبنی بر طلاق گرفتن خانم از شوهر برای تحتپوشش قرار دادن این شخص است که اگر این ادعا مشمول قانون میشود، اجرای آن در جامعه اسلامی که بر حفظ بنیاد خانواده و رعایت حقوق زن تاکید دارد، دور از انصاف و تدبیر است.
دیگر اینکه کاش مسئولان تأمین اجتماعی، بتوانند با گرهگشایی از مشکلات افرادی که همه درهای زندگی برویشان بسته شده و با توجه به این مطلب که آقای گرائیلی همه راههای قانونی دریافت مستمری بازنشستگی را طی کرده است، اقدامات لازم را جهت تسریع در بازنشستگی وی انجام دهند و طعم خوش خدمات این نظام اسلامی را بر روح زندگی مردمان این دیار جاری سازند.
گاهی مرثیههایی حوالی دل مان زمزمه میشوند که نمیشنویم، این روایتی بود از قصهی رنج یک مرد که بر تعهدات زندگیش پایبند ماند و بیکسی زنش را همه چیز شد و دستهای آفتابیاش را به سوی خدایش دراز کرد.