خودتان را معرفی کنید؟
بنده محمدهانی خیر اللهپور متولد ۱۳۶۹ فوقلیسانس حقوق جزا و جرمشناسی در حوزه نمایش عروسکی و صحنهای فعالیت دارم.
چه مدت در این زمینه فعالیت میکنید و از آثاری که به روی صحنه بردهاید نام ببرید؟
تئاتر را در کلاسهای آموزشی تحت نظر اساتید فرا گرفتم و فعالیت حرفهایام را از سال ۱۳۸۳ آغاز کردم، در همان سالها با حضور در جشنوارههای دانشآموزی و جشنوارههای آزاد موفق به کسب رتبههای کشوری شدم و از سال ۱۳۸۸ تئاتر را به طور حرفهای با کارگردانی تئاتر ملودرام "خاله سوسکه" ادامه دادم، همچنین طی این سالها اجراها و نمایشهایرادیویی زیادی نظیر نمایش "اوسنه گمشده" را تجربه کرده و نمایشنامهخوانی آثاری چون "روز واقعه" از استاد بهرام بیضایی، "دوستت دارم" از چیستا یثربی و "خشکسالی و دروغ" از محمد یعقوبی را نیز برعهده داشتم، ضمنا از نمایشهای صحنهای نیز میتوان به "جیغ"، "اتاق"، "پر فورمنس"، "آواز دستها" و آخرین اجرایمان "آن سوی رویا" اشاره کرد.
با چه هدفی عرصه تئاتر و کارگردانی را برگزیدید؟
بنیادیترین اصل برای یک هنرمند و به ویژه تئاتریست عشق به این کار است، زیرا عرصه نمایش و تئاتر از مظلومترین شاخههای هنری است، متاسفانه حتی اسپانسر و یا بودجه مالی به این حوزه اختصاص نمییابد، بنده هم در طی این چند سال بازیگری و دستیاری توانستم جسارت کارگردانی را بیابم و گرایش به خلق اثری که برخواسته از درون و افکارم باشد انگیزه اصلی من بوده است، آثار هنری به خالقش آرامش هدیه میدهند آرامشی نشات گرفته از عشق و علاقه به هنر.
نخستین جشنواره بچههای مسجدی را چگونه ارزیابی کردید؟
حوزه هنری، اداره کل فرهنگ و ارشاد و کانون بسیج هنرمندان استان مازندران با مشارکت یکدیگر، جشنواره بچههای مسجد را با هدف آشنایی قشر مذهبی جامعه با فضای تئاتر طراحی و راهی نو برای آشتی مردم و تئاتر ایجاد کردند، متاسفانه فضایی که امروزه بین تئاتر و مردم وجود دارد یک فضای کاملا متزلزل و شکستنی است که هر لحظه امکان دارد این ریسمان از هم پاره شود.
دلیل دیگر عوامپسند نبودن اکثر تئاترهای اجرایی است که تنها قشر خاصی را جذب میکنند اما این جشنواره ارتباط با قلب جامعه و همه آحاد مردم را مدنظر قرار داد، همچنین عدم رعایت موازین شرعی، متناسب نبودن درونمایه و محتوای آثار با فرهنگ ایرانی اسلامی در برخی از نمایشها از دیگر دلایل برگزاری چنین جشنوارهای بود و خوشبختانه در این جشنواره این اصول فراموش شده مبنا بوده و نتیجه خوبی هم داشته است.
این جشنواره با حضور هنرمندان قوی و صاحب نام پنج استان از جمله مازندران و با شرکت ۱۸ گروه آغاز و باتوجه به اینکه اولین دوره بوده بسیارخوب عمل کرده است، در حال حاضر شش گروه منتخب جشنواره که دارای آثاری قوی بودهاند منتظر نتایج بازبینی هستند.
محوریت تئاتر "آن سوی رویا" چیست؟
این اثر از ۲۲ متنی که حوزه هنری تایید کرد برایمان انتخاب شد و پیرامون چالشها، اتفاقات، اوج و فرودهایی است که برای سه کاراکتر اصلی داستان بوجود آمده است، سه کاراکتری که برخواسته از سه قومیت، فرهنگ مختلف و درگیر مشکلات روز جامعه ایران شدهاند، مشکلاتی نظیر خیانت، نادیده انگاشتن نوجوانان ایرانی، فاصله طبقاتی به عنوان بنیادیترین مشکل جامعه.
وضعیت تئاتر بابل را چطور ارزیابی میکنید؟
وضعیت تئاتر بابل را میتوان از دو بعد ارزیابی کرد اداری و تکنیکال، از بُعد اداری سلیقهای شدن ساختار این حوزه از مشکلات اصلی هنرمندان است که زیر نظر این سازمان فعالیت میکنند، این اعمال سلیقه باتوجه به برندهای مختلف در شهرستان بابل اداره میشود و متاسفانه این برندسازیها است که یک تئاتریست را به مشکل میاندازد و تقریبا شصت تا هفتاد درصد تئاتریستهایی که مستقل و به دور از هرگونه برند در بابل کار میکنند متاسفانه یا فرصت اجرا و تمرین ندارند یا آنقدر فشار بر روی آنها زیاد است که تمرکزی برای بردن کار روی صحنه نخواهند داشت و در بخش تکنیکال ما باید مخاطبمان را بشناسیم اگر مخاطبشناس نباشیم جاذبه که هیچ دافعه خواهیم داشت.
سوال من این است به نظر شما اگر تئاتر من در تهران قابل پذیرا باشد میتواند در شهرستان بابل همین تئاتر و همین سبک مورد پذیرش باشد؟ مسلما خیر، شهر به شهر و منطقه به منطقه سلیقه مردم فرق میکند ما باید سلیقه شهرمان را بفهمیم، اینکه بخواهیم یک تئاتر را بدون در نظر داشتن سلیقه مردم اجرا کنیم زمانی جواب میدهد که مثلا در پایان هفته حداقل چهار اجرا مختلف داشته باشیم و مشکل همین است که یک کار و نهایتا دو کار اجرا می شود به همین دلیل رفته رفته مردم از تئاتر فاصله میگیرند و در سالنی که سیصد نفر ظرفیت دارد نهایتا پنجاه نفر تماشاگر دارد، متاسفانه هنرمندان و اساتید قوی ما در این فضا ضربه میخورند.
باتوجه به اینکه مدیریت خانه هنری سپیتا را برعهده دارید در خصوص حوزههای فعالیت این موسسه کمی توضیح دهید؟
بنده با تجربه چند سالهای که در زمینه تئاتر داشتم به این نتیحه رسیدم که شرط اول حضور مخاطب پرورش آنان است و از آنجا که باید مسائل نو و جدید را در حوزه نمایش خیلی سریع امتحان کرد زیرا اگر زمان ببرد جامعه این ریسک را نمیپذیرد و ممکن است مخاطب خوشش نیاید، ما در ابتدای امر در خانه هنری سپیتا نمایش را بدون هیچ هزینهای اجرا میکنیم و بدین روش سعی داریم مخاطب را تشنه کرده و آنان را فهیم و آگاه سازیم.
حوزههای دیگر فعالیت خانه هنری سپیتا تئاتر، طراحی، نقاشی و موسیقی است، متاسفانه کلاسهای هنری که در بابل و مازندران برگزار میشود پرهزینه است و این برای افرادی که توانایی پرداختش را ندارند قابل دسترسی نیست، ما سعی کردیم که این مرز را برداریم هم مخاطب جذب کنیم و هم استعدادهایی که تا به حال دیده نشدهاند را به سمت خود بکشانیم، امیدواریم روزی تمام گروههای هنری به این نتیجه برسند که زمانی پیشرفت خواهیم کرد که قادر به جذب مخاطب باشیم مخاطبی که نه با پول بلکه با علاقه آموزش جذب میشود.
تا چه اندازه در جهت رشد فرهنگ ایرانی و اسلامی فعالیت میکنید؟
یکی از دغدغههای بنده و تمامی اعضای خانه هنری سپیتا بر این است که فرهنگ ناب ایران و اسلام را در جامعه پرورش و منعکس کنیم متاسفانه یکی از افتخارات هنرمندان این است که آثاری را کار میکنند که هیچ سنخیتی با فرهنگ و ملیت ما ندارد، مثلا وقتی بخواهند اوج توانایی خود را نشان دهند میگویند ما اثر "هملت" شکسپیر را کار کردهایم اما هیچ وقت نشنیدهام که بگویند "سه برخوانی" بهرام بیضایی را کار کردیم علیرغم اینکه ما خود متنهایی قوی در ادبیات و فرهنگ خود داریم، ما مگر در فرهنگ خود آرش کمانگیر و رستم و سهراب نداشتیم؟ متاسفانه به آنها پرداخت نشده است، این اساتید الگوی ما و نسلهای آینده هستند در واقع آنها آیندگان را به نابودی و نشناختن فرهنگ ایران محکوم میکنند.
برنامهتان برای آینده چیست؟
من و اعضای خانه هنری سپیتا علاقهمند هستیم که یک شهر ایدهآل فرهنگی داشته باشیم و بتوانیم همانند اصفهان که واقعا روح در آن جریان دارد در بابل هم این روح را به جریان بیاندازیم و سعی داریم برنامه تئاتردرمانی را با همکاری هلال احمر شهرستان بابل آغاز کنیم، همچنین برای مستمندان آموزشهای فراگیر هنری در همه زمینهها را ارائه دهیم مانند اجراهای عامالمنفعه برای افراد بیسرپرست یا بدسرپرست و سالمندان که خداروشکر توانستیم در سه مرحله و در هفتههای هنری، نظیر هفته حافظ و سعدی اجرا داشته باشیم.
خداراشکر در این سالها با افرادی کار کردهام که همیشه از من حمایت کردند نظیر خانمها فهیمه کیایی مدیر روابطعمومی خانه هنری سپیتا، ساقی گلپور سخنگوی خانه هنری سپیتا، خاطره یوسفزاده، آمنه و بهار کیایی، حدیث عربعامری، زهرا غلامی، مژگان آشوری، محبوبه وطننیا، فاطمه میرزازاده، زهرا کریمی و آقایان محمدرضا مهدیپور، صابر محمدنیا، علی احمدی و دیگر عزیزانی که اسامیشان را حضور ذهن ندارم و با ما همکاری دارند.
و حرف ناگفته؟
حرف پایانی من خطاب به کسانی است که نه تنها کمک بلکه سنگاندازی هم میکنند، چارلی چاپلین میگوید که دنیا آنقدر وسیع است که برای هرکسی جایی وجود دارد پس سعی کن به جای اینکه جای کسی را بربایی جای واقعی خود را پیدا کنی.
و تشکر ویژه دارم از مادر عزیزم که چند ماه است که رحمت الهی رفتند، ایشان همیشه حامی من بود و من احساس میکنم الان وزنه بزرگی از زندگیام خالی است، امیدوارم اگر ثواب و کارخیری از جانب من است به روح این عزیز برسد و در پایان تشکر میکنم از سایت خبری بابل نوین که این وقت را در اختیار بنده قرار دادهاند تا خودمانی حرف بزنم.