کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آموزه‌هایی از مکتب اخلاقی امام حسين (ع)

فرشید حسین‌پور

20 فروردين 1398 ساعت 0:35


به گزارش بلاغ، امام حسین(ع) به عنوان نفس و جان پیامبر(ص)، سرمشق علمی و عملی انسان است و باید در مکتب انسان‌ساز وی زانوی تلمذ و از سنت و سیره آن حضرت (ع) آموخت و فلسفه و سبک زندگی اسلامی خود را شناخت و براساس آن رفتار و عمل کرد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به برخی سخنان امام حسین(ع) به تبیین گوشه‌هایی از مکتب اخلاقی آن حضرت(ع) پرداخته است.

اخلاق تربیتی در رفتار اجتماعی
اخلاق، عنوانی گسترده است و دامنه وسیع از مباحث و مسائل را در بر می‌گیرد. مباحث نظری اخلاق بیشتر به حوزه فضایل و رذایلی ‌اشاره دارد که گاه برخی از آنها ارتباط تنگاتنگی با  آفرینش انسان دارد؛ به عنوان نمونه مباحثی درخصوص ترس و بی‌باکی و شجاعت و جهل و بخل و مانند آنها این گونه نیست که بی‌ارتباط با خلقت و خلق آدمی باشد؛ چرا که خداوند بسیاری از صفات پست و زشت را به خلقت انسانی انسان نسبت داده است. برخی از علمای اخلاق این صفات خُلقی و خلقتی را تا پنجاه صفت شمرده‌اند. این دسته از صفات به همان طینت و طبیعت آدمی باز می‌گردد؛ به این معنا که وقتی روح الهی در کالبد خاکی دمیده می‌شود و در  قالب نفس و روان ظهور و بروز می‌کند، به سبب این نشئه و محل نشو و نمو روان، برخی از خصوصیات و صفات را از محیط نشو و نمای خود کسب می‌کند که همان طبیعت مادی دنیا و خاک و خصوصیات آن است.
این دسته از صفات در مقابل آن دسته از صفات انسانی قرار می‌گیرند که روان به اعتبار روح الهی بودن با خود سرشته و همراه دارد. این دسته از صفات همچون گرایش به خیر و کمال و‌ گریزش نسبت به شر و نقص، به سبب جنبه روحانیتی نفس انسان است.
برخی دسته نخست را به عنوان صفات غریزی و دسته دوم را به عنوان صفات فطری دسته‌بندی کرده‌اند. بنابراین، صفات انسانی را می‌توان به دو دسته صفات غریزی و صفات فطری تقسیم کرد.
در مباحث اخلاقی به این دو دسته صفات پرداخته می‌شود و ضمن توصیف، تبیین و حتی تعلیل فراتر از تحلیل، توصیه‌هایی نیز در این مباحث ارائه شده و راه‌های تقویت صفات نیک و مقابله و یا تغییر صفات بد و زشت بیان می‌شود.
اما حوزه مباحث اخلاق تربیتی بیشتر ناظر به رفتارها و کردارهایی است که انسان با توجه به فلسفه و بینش‌ها و نگرش‌های خویش در پیش می‌گیرد. هر چند که این مباحث بی‌هیچ شک و شبهه‌ای ارتباط تنگاتنگی با همان دو دسته صفات فطری و غریزی انسان دارد؛ چرا که خاستگاه و منشأ آنهاست، اما به دلایلی تنها به حوزه شناختی بسنده نمی‌شود بلکه بیشتر ناظر به حوزه رفتاری است.
به سخن دیگر، اخلاق دارای دو بخش: 1. نظری و شناختی، 2. عملی و رفتاری است. در آیات و روایات به هر دو بخش توجه شده است، ولی آنچه بیشتر مورد تاکید است، بخش عملی و رفتاری آن بویژه در حوزه رفتار اجتماعی است. بنابراین وقتی از مکتب اخلاقی امام حسین(ع) سخن به میان می‌آید هر دو حوزه علمی و عملی مورد توجه خواهد بود، اما به دلیل اهتمام به حوزه عملی بویژه عمل اجتماعی، حوزه اخلاق تربیتی و رفتاری مد نظر خواهد بود.

آموزه‌هایی از اخلاق تربیتی و رفتاری
در مکتب امام حسین(ع)
از آنجا که حجم عظیمی از مباحث و مسائل در حوزه اخلاق حتی اخلاق رفتاری و تربیتی وجود دارد، بطور طبیعی پرداختن به همه ابعاد آن شدنی نیست، بنابراین تنها به بخشی از آموزه‌های اخلاق تربیتی و رفتاری در مکتب امام حسین(ع) بسنده می‌شود.
1. ادب اســلامى: یکی از مهم‌ترین شاخه‌های اخلاق تربیتی و رفتاری، مسئله ادب است. ادب به مجموعه‌ای از آموزه‌های اخلاق رفتاری گفته می‌شود که به لطائف و ظرائف رفتار آدمی با توجه به مقام و مکان توجه دارد. به این معنا که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. شناخت این مقامات و مکان‌ها و مراعات آن به رفتار آدمی نوعی زیبایی خاص می‌بخشد. به یک معنا می‌توان گفت ادب و آداب با حوزه زیباشناختی رفتاری کار دارد؛ یعنی همانطوری که محاسن اخلاقی به حوزه فضایل اخلاقی چه در حوزه خلق و خو و چه در حوزه رفتار و عمل توجه و اهتمام دارد، ادب و آداب به حوزه زیباشناختی و آرایه‌هایی توجه دارد که آن ساختار را زیباتر از همیشه نشان می‌دهد. اگر بگوییم که محاسن و فضایل اخلاقی همان جنبه سخت‌افزاری ساختمان اخلاق را نشان می‌دهد، آداب و مکارم اخلاقی به جنبه نرم‌افزاری و جزئیات و لطائف ساختمان اخلاق رفتاری آدمی اهتمام می‌ورزد. از همین رو برای هر جایی آداب و مکارم اخلاقی خاصی مطرح است که اگر رعایت شود بر جنبه رفتار اخلاقی انسان بسیار می‌افزاید و آن را بسیار زیبا و شکیل نشان می‌دهد. ادب با توجه به مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی فرق می‌کند. از همین رو وقتی سخن از آداب به میان می‌آید از ادب در مهمانی، ادب در میزبانی، ادب در نزد شاگرد و ادب در نزد استاد و مانند آنها سخن به میان می‌آید و معیارها و لطائف و ظرائفی که بیان می‌شود خود به خود گواه روشن و شاهد استواری بر این مدعا است که ادب در جزئیات و لطائف در مکان و زمان متفاوت است. امام حسین(ع) در تعریف ادب بر آن است تا با نگاهی به اصل تواضع که یکی از صفات و فضایل اخلاقی برجسته بشر است، به مخاطب بفهماند که ادب ارتباط تنگاتنگی با این اصل دارد؛ زیرا کسی که متکبر است و کبر و غرور و تکبر، او را در دام خودپسندی گرفتار کرده است، هرگز نمی‌تواند آداب اجتماعی را مراعات کرده و آن را بجا آورد؛ زیرا ادب توجه به لطائف و ظرائف رفتاری نسبت به دیگری است که کم‌گذاری در آن به معنای اهانت به خود و دیگری است. اما کسی که متکبر است، اصولا کم‌گذاری و اهانت به دیگری در ذات و شاکله شخصیتی او نقش بسته است و اگر فصل مقوم او نشده باشد دست‌کم ملکه رفتاری اوست. امام حسین درباره مفهوم و معنای ادب با توجه به همین اصل تواضع و فروتنی می‌فرماید:  سُئِلَ الاِمامُ الْحُسَيْنُ عَنِ الاَدَبِ، فَقالَ: هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً اِلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ؛ از امام حسين‌(ع) معناى ادب را پرسيدند؟ امام فرمود: ادب عبارت است از اينكه وقتى كه از خانه خارج مى‌شوى به هركسى برخورد مى‌كنى او را برتر از خود بينى.(ديوان الامام الحسين، ص99، و موسوعهًْ كلمات الامام الحسين، 910) پس آن حضرت(ع) با بیان یک اصل و توجه دادن به ریشه و خاستگاه ادب رفتاری که همان تواضع و اجتناب از تکبر است، به این نکته توجه می‌دهد که انسان زمانی مودب به آداب و متخلق به آن خواهد بود که تکبر نداشته باشد و اهل تواضع باشد در این صورت است که می‌تواند با احترام خاص با دیگران رفتار کند و آداب ریز و لطیف اجتماعی را بجا آورد. پس انسانی که می‌خواهد متخلق به آداب اجتماعی باشد باید هميشه ديگران را از خود بهتر ببيند و احترام آنها را در هر حال و به بهترین شکل نگه دارد.

2. اصول اخلاق انسانی: چنانکه گفته شد اخلاق و حوزه آن بسیار گسترده است و فضایل اخلاقی و رفتاری چنان زیاد است که نمی‌توان همه را بدرستی شناخت و عمل کرد. از همین رو بهتر است که انسان اصول اخلاق انسانی را بشناسد که ریشه بسیاری دیگر از فضایل اخلاقی است. به عنوان نمونه اگر تواضع را مد نظر قرار دهیم بسیاری از فضایل اخلاقی از آن ریشه می‌گیرد. توجه به اصول اخلاقی و فضایل برتر می‌تواند ما را در مسیری قرار دهد که بتوانیم همه فضایل و مکارم اخلاقی را شناخته و در عمل و رفتار پای بند به آنها باشیم. اگر بخواهیم درباره خود یا دیگران به عنوان یک انسـان مفـيد و قابل اعتنا قضاوت کنیم و در مکتب آنان قرار گرفته و درس اخلاق و رفتار نیک بیاموزیم، باید دست‌کم پنج خصوصیت را در خود و یا دیگران سراغ داشته باشیم تا بتوانیم عنوان یک انسان مفید و مربی سالم و معلم و مزکی به او بدهیم.  امام حسين (ع) درباره این پنج خصوصیت برتر و سازنده اخلاق فرموده است: خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ، لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثيرُ مُسْتَمْتَعٍ: اَلْعَقْلُ، وَالدّينُ وَالْأَدَبُ، وَالْحَياءُ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ؛ پنـج چيز است که اگر در انسـان نباشد، در او بهـره زيادى نخـواهد بود: 1ـ عقل 2 ـ دين 3 ـ ادب 4 ـ حيا 5 ـ خوش اخلاقى. (حياهًْ الامام الحسين، ج 1، ص 181) اگر انسان از عقل و دین و ادب و حیا و خلق خوش برخوردار نباشد نمی‌توان او را انسانی فاضل و آموزگاری نیک بر‌شمرد و در کلاس درس او در زندگی و اجتماع حاضر شد. اگر می‌خواهیم دیگران از ما یاد بگیرند و استادی کنیم باید این پنج چیز در ما رشد کرده و تقویت شده باشد و اگر می‌خواهیم شاگردی کنیم و یا دوست و یا همسری را انتخاب کنیم باید دنبال این خصوصیات و صفات در او باشیم. اگر کسی را با چنین خصوصیات و صفات یافتیم می‌توانیم به شاگردی، دوستی و همسری او افتخار کنیم و با او مصاحبت و هم‌نشینی داشته باشیم؛ وگرنه خیری در آن انسانی نیست که چنین خصوصیات و صفاتی را ندارد.

3. خشنودی خالق: انسان هر کاری کند نمی‌تواند همه را راضی و خشنود کند. ممکن است شما به عنوان یک انسان اخلاقی و دارای مکارم اخلاقی در جامعه شناخته شده باشید و واقعا هم چنین باشد. لذا تلاش می‌کنید به سبب اینکه اخلاقی باشید رضایت همگان را به دست آورید، ولی شکی نیست که انسان نمی‌تواند رضایت همگان را به دست آورد؛ زیرا برخی از انسان‌ها اصولا نه تنها خودشان اخلاقی نیستند بلکه رفتارهای هنجارشکنانه دارند و شما می‌خواهید آنان را به اخلاق خوش و خوب توصیه کرده و رهنمون سازید. بطور طبیعی ممکن است با دو واکنش مواجه شوید: الف: برخورد مثبت و سازنده از سوی دیگران؛ ب: برخورد غیرمثبت و سازنده؛ زیرا انسان‌ها دو دسته هستند: الف: جاهل علمی: ب: جاهل عقلی. شما می‌توانید جاهل علمی را هدایت کرده و در مسیر درست قرار داده یا دعوت کنید و او را از نادانی به علم نسبت به کارها و رفتارهایش برسانید؛ اما جاهل عقلی را نمی‌توانید تغییر دهید؛ زیرا او بر خلاف عقل رفتار می‌کند و نمی‌خواهد خودش را درست کند. این گونه است که با شما دشمنی خواهد کرد و شما هم نمی‌توانید خشنودی او را به دست آورید. خداوند در آیاتی از قرآن دشمنان پیامبران را از دسته جاهل عقلی و سفیه معرفی می‌کند که دچار بی‌خردی هستند و نه نادانی و عدم علم. اینان با آنکه از نظر علمی در حد یقین و قطع هستند ولی به انکار مکارم اخلاقی که پیامبران دعوت می‌کنند می‌پردازند. وقتی پیامبران براساس فضایل و مکارم اخلاقی آنان را به عدالت در معامله و قسط و یا ترک شرک علمی و عملی به خدا و شکرگزاری از نعمت‌دهنده به جای کفر و کفران دعوت می‌کنند، یا از ظلم و ستم و استکبار و استضعاف و مانند آنها پرهیز می‌دهند، جهال عقلی به مخالفت با آنان می‌پردازند و از در انکار وارد می‌شوند، با آنکه این مخالفان، علم قطعی از نظر ذهنی و علمی دارند.(نمل، آیه 14) پس هر کاری بکنیم و همانند پیامبر(ص) که بر خلق عظیم (قلم، آیه 4) بود با سفیهان و جاهلان عقلی رفتار کنیم، باز آنان خشنود نخواهند شد و حتی ممکن است به جنگ شمایی بیایند که از نظر اخلاقی انسانی کامل و اسوه نیک بشریت هستید؛ چنانکه به جنگ آن اسوه حسنه الهی رفتند. بر این اساس نمی‌توان به جهت آنکه می‌خواهیم اخلاقی باشیم رضایت همه را داشته باشیم؛ زیرا جاهلان عقلی خشنود نخواهند شد. پس بهترین کار آن است که تنها رضایت خداوندی را مد نظر قرار دهیم و معـامله با خشنودى خدا داشته باشیم نه آنکه بخواهیم همگان را هر طوری شده راضی کنیم و راضی نگه داریم از اصول اسلامی و احکام شریعت کوتاه بیاییم و برای رضایت مردمان دین را کنار بگذاریم و خشنودی خلق را بجوییم.  امام حسين‌(ع) در این باره ضمن سفارش به جست‌وجوی رضایت خداوند به جای خلق می‌فرماید: لا اَفْلَحَ قَوْم ِ‌اشْتَرَوْا مَرْضاهًَْ الْمَخْلُوقِ بِسَـخَطِ الْخـالِقِ؛ کسانی كه خشنودى مردم را با خشم خدا معامله كنند هرگز رستگار نخواهند شد. (عوالم، ج 17، ص 234 ـ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 239)

4. سلام: سلام اسم خداوند است و اسلام و تسلیم نیز از همین ریشه ‌اشتقاق یافته است. سلام از واژه سلم به معنای صلح و صفا است. بنابراین، کسی که سلام می‌کند هم یاد خدا را دارد و هم از صلحی میان خود و مخاطب سخن به میان می‌آورد که به سبب ترس از خدا و قیامت به آن پایبند است. همچنین به مخاطب اطلاع می‌دهد که قصد جنگ و تجاوز ندارد و نمی‌خواهد سخن و یا رفتاری خصومت‌آمیز داشته باشد؛ زیرا اعتقاد به خدا و قیامت و احکام عقل و شرع به او چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. البته بطور طبیعی مخاطبان یک دست نیستند؛ زیرا بخشی از مخاطبان ممکن است از جاهلان عقلی و سفیهان باشند که اصولا به رفتار عقلانی و فطری و اخلاقی گرایش نداشته و حتی هنجارشکنی دارند. در برابر این افراد، اعلان سلام و بیان آن، به معنای آن است که خصومتی از جانب ما نیست ولی از آنجا که شما مخالف اصول عقلانی و فطری و اخلاقی هستی نمی‌توان با شما مصاحبت داشت و جدایی بهتر است و از همین رو حتی اگر بدزبانی از سوی مخاطب شنید به کرامت و بزرگواری می‌گذرد و با سلام و صلوات خود را از مصاحبت چنین افرادی که هرگز خشنود نمی‌شوند دور می‌کند و رضایت و خشنودی خدا را می‌طلبد. خداوند در آیه 63 سوره فرقان در این باره ضمن آموزه‌ای اخلاقی می‌فرماید: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و بندگان خداى رحمان كسانى‏اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‏دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‏دهند. آنگاه در آیه 72 همین سوره فرقان با توجه به رفتارهای زشت سفیهان و جهال عقلی سفارش می‌کند با رفتار کریمانه خودشان را از این دسته افراد دور می‌سازند: وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛ و كسانى‏اند كه گواهى دروغ نمى‏دهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏گذرند.
از آیات قرآن به دست می‌آید که سلام نقش بسیار تعیین‌کننده در رفتار اجتماعی دارد و از مکارم اخلاقی و آداب اجتماعی است که مومنان باید رعایت کنند. این رعایت باید در همه حال باشد و حتی در زمانی که دشمن و جاهل عقلی رفتار و سخنی می‌گوید که آدمی خشمگین می‌شود باید این اصل مراعات شود. بنابراین، امام حسين(ع) در جواب كسى كه ابتدا احوالپرسى كرد فرمود: اَلسَّلامُ قَبْلَ الْكَلامِ عافاكَ الله، ثُمَّ قالَ عليه السلام: لاتَأْذَنُوا لِأَحَدٍ حَتّى يُسَلِّمَ؛ سلام قبل از گفتار است، خدا به تو عافيت دهد، سپس فرمود: اجازه ندهيد به كسى (سخن بگويد) تا اينكه سلام كند. (تحف‌العقول، 175) البته این اصل نه تنها در افزایش محبت و اعتدال رفتاری دیگران نقش دارد و تضمین‌کننده بسیاری از امور از جمله امنیت آدمی است، ولی ثواب و آثار اخروی نیز بر آن مترتب است که می‌تواند انگیزه آدمی را در انجام این ادب اسلامی تقویت کند. امام حسين عليه السلام درباره ثواب اخروی این عمل می‌فرماید: لِلسَّلامِ سَبْـعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَسِتُّونَ لِلْمُبْتَدِى وَواحِدَةٌ لِلرّادِّ؛ سلام، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه براى سلام كننده و يكى براى پاسخ‌دهنده است. (تحف العقول، ص 177 ـ بحارالانوار، ج 78، ص 120)

5. نتـايج كردارهای نيـك آدمی: در اسلام به نتایج رفتار و کردار بسیار توجه داده می‌شود؛ زیرا موجب می‌شود تا انسان به کردار و رفتاری گرایش یا‌ گریزش یابد. امام حسين‌(ع) نیز برای اینکه مردمان به فضایل اخلاقی و رفتاری گرایش یابند، در سخنی به برخی از آثار و نتایج مهم‌ترین رفتارها و کردارهای نیک توجه داده و فرموده است: اَلصِّدْقُ عِزٌّ، وَالْكِذْبُ عَجْزٌ، وَالسِّرُّ اَمانَهًٌْ، وَالْجِوارُ قَرابَهًٌْ، وَالْمَعُونَهًُْ صَداقَهًٌْ، وَالْعَمَلُ تَجْرِبَهًٌْ؛ راستگويى بزرگوارى است و دروغگويى ناتوانى، رازدارى امانت است، و همسايگى، خويشاوندى و كمك كردن صداقت است و كار، تجربه.(تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 246) در همین رابطه ایشان در جایی دیگر با توجه به آثـار صـله رحـم می‌فرماید: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُنْسَأَ فِى أَجَلِهِ وَيُزادَ فى رِزْقِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ؛ كسى كه می‌خواهد اجلش به تأخير افتد و رزقش زياد شود، صـله رحـم انجـام دهـد. (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 48 ـ بحارالانوار، ج 74، ص 91)
آنچه بیان شد تنها گوشه‌ای از سخنان و آموزه‌های حضرت امام حسین(ع) در‌باره اخلاق تربیتی و رفتاری است. با استفاده از همین اصول می‌توان سبک زندگی اسلامی را تجربه کرد و از بسیاری از مشکلاتی که دامنگیر جامعه امروز است رهایی یافت؛ زیرا بسیاری از مشکلات رفتاری و نابهنجاری‌های اجتماعی در خانه و جامعه به اموری چون عدم توجه به تواضع و گرایش به تکبر و دروغ به جای صداقت، قطع رحم به جای صله رحم، خیانت به جای امانت، ظلم به جای عدالت و دشمنی به جای صلح و صفا و مانند آنها باز می‌گردد.


کد مطلب: 384373

آدرس مطلب :
https://www.bloghnews.com/article/384373/آموزه-هایی-مکتب-اخلاقی-امام-حسين-ع

بلاغ نیوز
  https://www.bloghnews.com