کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نشانه‌های سقوط و نابودی یک جامعه

23 فروردين 1398 ساعت 22:41

هر چیزی از مصیبت‌های خوب و بد در راستای آزمون الهی است که مشخص شود که آیا شخص شکرگزار نعمت است یا کفر و کفران می‌ورزد و از نعمت‌های الهی به درستی در جای حق و عدل آن استفاده می‌کند یا نمی‌کند؟.


به گزارش بلاغ،
خواص بی‌بصیرت
یکی از مشکلات امت  اسلام که همواره بزرگترین ضربات را بر پیکره اسلام و امت و نظام سیاسی ولایی وارد کرده اند، خواص بی‌بصیرتی هستند که بسیاری از آنان به سبب تغییر موقعیت اجتماعی و بهره مندی از قدرت و ثروت و علم، گرفتار سقوط و خروج از دایره اسلام و مسلمانی شدند و نتوانستند از آزمون الهی که با نعمت انجام شده سربلند بیرون آیند و قدرت و ثروت و علم خویش را در خدمت تعالی خویش و امت قرار دهند، بلکه گام به گام از صراط مستقیم هدایت خارج شده و به جای حمایت از مظلومان و مستضعفان، به جرگه ظالمان و مستکبران پیوستند و قدرت و ثروت و علم خویش را در خدمت اهداف استکباری ظالمان به کار بردند که مهمترین نمونه‌های تاریخی آنها هامان سیاست‌باز و تزویرگر، قارون ثروتمند و زراندوز و سامری و بلعم باعورا دانشمند بدعت‌گذار و دین ساز بودند. اینان دانش و قدرت و ثروت خویش را به جای آنکه در خدمت حضرت موسی(ع) و آیین آسمانی‌اش قرار دهند و موجبات تقویت نظام سیاسی ولایی و خداباوران را فراهم آورند، به جرگه فرعون مستکبر پیوستند و با آنکه از امت اسلام بودند، ولی در فکر و عمل در خدمت فرعون و نظام طاغوتی و استکباری فرعونی در آمدند یا در ادامه روند دولت اسلامی و نظام ولایی اختلال ایجاد کردند تا خلیفه حضرت موسی(ع) نتواند در مقام خلافت قرار گیرد و نظام سیاسی و امت اسلام را از دشمنان درونی و بیرونی محافظت کند به طوری که مردم خدا باور به جای پرستش خدای یکتا و یگانه، به فرهنگ فرعونی و طاغوتی جاهلیت بازگشتند و نظام فکری و فلسفی و سبک زندگی جاهلی را برگزیند و این گونه خلیفه حضرت موسی(ع) را در تاثیرگذاری ناکام کردند.
به سخن دیگر، قارون با ثروت خویش(قصص، آیات 76 تا 83)، هامان با سیاست‌ورزی و ارتش ویژه خویش(غافر، آیات 26 و  36؛ قصص، آیه 38؛ عنکبوت، آیه 39 و 40)، بلعم باعورا با دانش و علوم غریبه و شگفت خویش در خدمت طاغوت و فرعون، این مستکبر جهانی و نماد مستکبران در‌آمدند(اعراف، آیات 175 و 176؛ و روایات تفسیری)، و در ادامه سامری نیز با فریبکاری اجازه نداد تا خلیفه حضرت موسی(ع) مدیریت نظام سیاسی و امت را در دست گیرد و در مسیر دیانت، آنان را هدایت کند، به طوری که مردم در زمان حضرت موسی(ع) و هارون، خلیفه او دوباره به سوی فرهنگ طاغوت جاهلی بازگشتند و حتی اقدام به قتل خلیفة‌الله و اسارت او کردند به طوری که آن خلیفه هیچ امکانی نیافت تا جامعه را در مسیر درست دین هدایت و رهبری کند(اعراف، آیات 148 تا 150)؛ زیرا سامری با فریبکاری و با دو قطبی کردن جامعه به گونه‌ای عمل کرد که گروندگان به شریعت الهی، خلافت عادلانه و اتحادبخش هارون (ع) را نپذیرند و با بهانه‌ای فریبا و دروغین درباره لزوم تاخیر تا بازگشت موسی(ع)، به مسیر گمراهی خود ادامه دهند و خلافت را ناکارآمد کنند.(طه، آیات 88 تا 97)
قارون که نماد ثروت خواص و سوء استفاده از آن برای گمراهی مردم و علیه نظام سیاسی ولایی است، ازپیروان موسی‌(ع) بود که با گرایش خویش به تفکر فرعونی و عمل در راستای سیاست‌های فرعونی، موجب تفرقه در مردم و فعالیت‌های نظام سیاسی اسلامی شد.
بر اساس آیات قرآن و روایات، «قارون بن یصهر» از خویشاوندان موسى‌(ع) و پسر عموى آن حضرت (جامع البیان، ج 11، جزء 20، ص 128) و از بزرگان بنى اسرائیل و با نفوذ در بین آنان بوده است. (اعلام القرآن، شبسترى، ص 802 )
خدا در قرآن درباره نسبت قارون به یهودیان و پیروان موسی می‌فرماید: قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد؛ ما آنقدر از گنج‌ها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! (به خاطر آورید) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادی‌کنندگان مغرور را دوست نمی‌دارد! (قصص، آیه ۷۶).
 
ثروت از نظر قرآن
از نظر قرآن، نعمت‌های الهی همانند نقمت‌ها، برای آزمون و ابتلاء و سنت‌های امتحانی است. قرآن می‌فرماید که خدا افراد انسانی را با خیر و شر از نعمت‌ها و نقمت‌ها می‌آزماید.(بقره، آیه 155؛ انبیاء، آیه 35؛ فجر، آیات 15 و 16) بنابراین، دارایی و ثروت به معنای کرامت و تکریم نسبت به شخص از سوی خدا نیست، چنانکه نداری و فقر به معنای اهانت از سوی خدا نیست.(فجر، آیات 15 و 16)
قرآن به انسان‌ها یادآور می‌شود که هر چه انسان دارد، نعمتی از نعمت‌های خدا است: وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَهًْ فَمِنَ اللَّهِ (نحل، آیه 53) و بلکه برای آزمون است و این گونه نیست که تلاش انسانی نقش اساسی در افزایش یا کاهش ثروت داشته باشد، چنانکه داده‌ها و گرفته‌ها در قالب مصیبت به معنای این نیست که انسان کاری کرده است؛ زیرا خدا بر اساس مشیت خویش آن گونه که در ام‌الکتاب و کتاب مبین و لوح محفوظ است، به کسی چیزی می‌دهد یا می‌گیرد.(حدید، آیات 22 و 23)
البته بر اساس کتاب محو و اثبات الهی که آن نیز ریشه در ام الکتاب دارد(رعد، آیه 39)، برخی از کارهای انسان موجب می‌شود که خدا افرادی را کیفر کند و چیزی از آنها بگیرد و نعمتی را به نقمت تبدیل کند(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)، اما این بدان معنا نیست که فعالیت‌های انسان در کلیت اصلی نعمت‌ها نقش داشته باشد، هر چند که در برکت یابی نعمت (اعراف، آیه 96) یا تبدیل نقمت به نعمت نقش دارد.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)
خدا به صراحت می‌فرماید که علم و دانش  انسان در کلیت نعمت‌ها نقشی ندارد؛ چنانکه می‌فرماید: و چون انسان را آسيبى رسد ما را فرا مى‏ خواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏ گويد تنها آن را به دانش خود يافته‌‏ام، نه چنان است، ‏بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‏‌دانند. (زمر، آیه ۴۹)
بر همین اساس، وقتی قارون مدعی می‌شود که من این همه ثروت را با علم اقتصاد و تلاش‌های خود به دست آورده ام، خدا این تفکر و بینش و نگرش وی را مورد نقد قرار داده و به اصل اساسی سنت امتحان و ابتلاء توجه می‌دهد که هر چیزی از مصیبت‌های خوب و بد در راستای آزمون الهی است که مشخص شود که آیا شخص شکرگزار نعمت است یا کفر و کفران می‌ورزد و از نعمت‌های الهی به درستی در جای حق و عدل آن استفاده می‌کند یا نمی‌کند؟ از همین رو در انتقاد از تحلیل وتبیین قارونی می‌فرماید: (قارون) گفت: «این ثروت را بوسیله دانشی که نزد من است به دست آورده‌ام!» آیا او نمی‌دانست که خداوند اقوامی را پیش از او هلاک کرد که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامی که عذاب الهی فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمی‌شوند.. (قصص، آیه ۷۸)
شاخص‌ها و نشانه‌های نگرش باطل قارونی
قارون از ثروتمندانی بود که در یک نظام سیاسی ولایی، از ثروت خویش بدرستی بهره نگرفت، بلکه به جای آنکه آن را در خدمت نظام سیاسی ولایی قرار دهد، در خدمت سرمایه داری لیبرالی نظام سیاسی مستکبران قرار داد و در خدمت بینش و نگرش‌های جاهلیت فرعونی به کار گرفت.
از نظر قرآن، اصولا سرمایه داران متمکن گرفتار رذایلی می‌شوند که خود و امت اسلام و نظام سیاسی ولایی را دچار مشکلات عدیده‌ای می‌کنند. از مهمترین این رذایل و یا شاخص‌های ثروتمندان متمکنی همچون قارون می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. کفر: کفرگرایی در افرادی با ویژگی‌های قارونی خطری است که آنان بدان گرفتار می‌شوند(قصص، آیات 76 و 82؛ غافر، آیات 23 تا 25)؛ چرایی این گرایش را می‌توان در رذایل و صفات دیگر هارونی جستجو کرد که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.
2. اتهام زنی: از دیگر خصوصیات قارون، اتهام زنی به پیامبر به اموری چون سحر و کذب است؛ در حالی که می‌دانست که آن حضرت (ع) دارای دلایل متقن و برهان قاطع و سلطه علمی است و سخنی جز حق و راست نمی‌گوید و دانش و عملکرد وی هیچ ارتباطی با سحری ندارد که ساحران انجام می‌دهند؛ زیرا به عیان دیده بود که سحر ساحران با معجزه از میان رفته است و ساحر با سحرش نمی‌تواند در مقصد باطل خویش به مقصود برسد.(غافر، آیات 23 تا 25)
3. مخالفت با هنجارها و قوانین انسانی و اخلاقی: یکی از عوامل کفرورزی قارون غیر از اتهام زنی بی‌اساس، مخالفت وی با هنجارهایی است که حضرت موسی(ع) خواهان تحقق و اجرای آن در میان بشریت و امت اسلام بود. از نظر قرآن، قارون نمی‌توانست قانون گرایی در حوزه اقتصادی مانند قانون زکات را بر تابد؛ چنانکه حاضر نبود تا رفتارهای حقوق بشری حضرت موسی(ع) را تحمل کند؛ زیرا آن حضرت‌(ع) خواهان عدالت در همه حوزه‌ها، حفظ عرض و مال و خون توده‌های مردم و حمایت از ناموس و مال وجان حتی کودکان و فرزندان بود؛ در حالی که در قاموس جاهلی فرعون و قارون و هامان، چنین امری نه تنها اخلاقی و هنجاری نبود، بلکه عملی ضد هنجاری تلقی می‌شد و ارزش‌های انسانی به عنوان ضد ارزشی مورد تمسخر قرار می‌گرفت. اصولا مستکبران از قارون و فرعون و هامان و امثال آنها بر این اندیشه بوده و هستند که دیگران برده و کالای آنان هستند و حق انسانی ندارند. این گونه است که همواره دنبال ظلم و خونریزی و افزایش فحشاء و هنجارشکنی جنسی بودند و زنان را برای بردگی و بی‌حیایی جنسی زنده نگه می‌داشتند و از آنان سوء استفاده می‌کردند.(غافر، آیات 23 تا 25) از نظر قرآن، خطر چنین امری در ثروتمندان زیاد است؛ زیرا گرفتار نوعی غرور می‌شوند و همین غرور آنان را به سمت و سوی قانون شکنی و هنجارشکنی به ویژه مالی و جنسی سوق می‌دهد و قتل بی‌گناهان برایشان امری عادی و طبیعی جلوه می‌کند.
4. ناسپاسی: از دیگر رذایل قارون می‌توان به کفران نعمت و ناسپاسی اشاره کرد؛ زیرا به جای شکر نعمت و استفاده درست از امکانات مادی و ثروت خویش، آن را در خدمت هنجارشکنی و پایمال کردن حقوق مردم و قانون شکنی به کار می‌گرفت. (غافر، آیات 23 تا 25؛ قصص، آیات 76 تا 82) گفتنی است که «كفر» هرگاه در مقابل نعمت استعمال شود به معناى ترك شكر و ناسپاسی و کفران نعمت است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 715، «كفر»)
5. مکر علیه نظام سیاسی ولایی: از نظر قرآن، قارون گرایی به معنای توطئه و مکر علیه امت و نظام سیاسی ولایی است و این افراد از چنین رویه و روحیه در عرصه سیاسی برخوردار هستند؛ زیرا آنان ثروت خویش را به جای آنکه در خدمت مردم و نظام سیاسی ولایی قرار دهند، در خدمت طاغوت و مستکبران و ظالمان قرار می‌دهند و اهداف آنان را تحقق می‌بخشند.(غافر، آیات 23 تا 25) بر اساس همین آیات کشتار فرزندان ذکور پیروان موسى(ع) و همچنین زنده نگه داشتن زنان برای بهره گیری جنسی، یکی از شیوه‌های مکری بود که قارون در همراهی با طاغوت‌های فرعونی و هامانی به کار می‌گرفت؛ از نظر آنان یکی از راه‌های پیشگیرى رواج آیین موسى(ع) این است که شیوه نابودی نسلی امت اسلام را از طریق کاهش جمعیت، سقط جنین، کشتن کودکان و افزایش فساد جنسی در زنان و بهره گیری جنسی از آنان به اجرا گذارند تا مردم و نظام سیاسی با بحران جمعیتی و نیز گسترش فقر و فحشاء مواجه شده و از درون فروپاشد.(همان) این سیاست امروز از سوی استکبار جهانی علیه نظام اسلامی با همکاری نفوذی‌ها و خواص گمراه امت اسلام از هامان‌ها و قارون‌ها و بلعم باعورای زمان در حال اجرا است. البته خدا به مومنان وعده می‌دهد که با رهبری و تحت ولایت نظام سیاسی اسلامی می‌توانند از این مکر در امان مانند و خدا تباهى و ناکامى را برای مکر و حیله دشمنان امت رقم خواهد زد؛ چنانکه مکر  بر ضدّ موسى(ع) و بنى اسرائیل را به تباهی و ناکامی کشاند.(همان)
6. گناهکاری: ا از رذایل قارون می‌توان به گناهکاری او اشاره کرد که شامل قتل کودکان و بردگی جنسی زنان و دیگر قانون شکنی‌های و هنجارشکنی‌های او اشاره کرد.(غافر، آیات 23 تا 25؛ قصص، آیه 78)
7. مجرمیت: از نظر قرآن، برخی از کارها گناه و برخی دیگر جرم است و مجازات و کیفر آن در قانون در قالب حدود و تعزیرات بیان شده است. در حقیقت گناه را می‌توان به دو دسته اصلی گناهانی که عقوبت آن در آخرت است و گناهانی که باید از سوی نظام سیاسی ولایی در دنیا برای گناهکار بر اساس قانون مجازات اعمال شود. از دسته اخیر به عنوان جرم یاد می‌شود؛ مانند قتل بی‌گناهان و کودکان، بهره کشی جنسی از زنان و مانند آنها که از مصادیق جرم است. قارون از کسانی بودکه گرفتار جرم بود و به عنوان مجرم می‌بایست در دنیا و آخرت مجازات می‌شد.(قصص، آیه 78)
8. فخرفروشی: از دیگر رذایل اخلاقی قارون، فخر فروشی و است که به طور طبیعی تمسخر دیگران را نیز به همراه دارد. تفاخر رفتار اجتماعی است که شخص خود را به گونه‌ای نشان می‌دهد که دیگران احساس حقارت و پستی کنند و از وضعیت و زندگی خویش ناراضی شوند؛ چنانکه به رخ کشیدن ثروت در قالب کاخ و اتومبیل و کارگزاران و خدمه و مانند آنها از مصادیق تفاخر است.(قصص، آیات 76 تا 79)
9. عجب و غرور: خودپسندی از جمله رذایل قارونی است به گونه‌ای که قارون خود را برتر از دیگران دانسته و ثروت خویش را به علم و دانش و تلاش اقتصادی خود نسبت می‌دهد و این گونه است که فریب دنیا و نعمت‌های الهی را می‌خورد و مغرور می‌شود.(همان)
10. غفلت: کسانی که گرفتار عجب و غرور می‌شوند، گرفتار غفلت نیز هستند و به جای آنکه برای آخرت خویش کاری کنند تنها مانند موش مشغول جمع آوری و کنز و زراندوزی می‌شوند و از خدا و آخرت غافل می‌شوند.(همان)
11. ظلم و ستم: از دیگر رذایلی که قرآن برای قارون بر می‌شمارد، ظلم و ستم است که هم به خودش با کفرش روا می‌دارد و هم نسبت به نظام سیاسی ولایی و هم امت اسلام.(قصص، آیه 76؛ عنکبوت، آیات 39 و 40)
12. خودنمایی: از دیگر رذایل اخلاقی و رفتاری این است که خودنمایی کند و دیگران را به این طریق خوار و حقیر بشمارد.(قصص، آیه 76)
13. بی خردی و جهالت: علم و خرد واقعی در بندگی خدا است و کسی که از اسلام و آیین آن دوری کند، گرفتار سفاهت و سبک مغزی  وبی خردی است.(بقره، آیه 130) از نظر قرآن، قارون که فضیلت آخرت را ندیده و به مال و ثروت دنیا دل بسته است، در حقیقت گرفتار بی‌خردی عقلی و نادانی علمی است؛ از این رو خود را به هلاکت افکنده است.(قصص، آیات 76 تا 80)
14. ثروت اندوزی: ثروت برای آن است که در خدمت انسان و آسایش او باشد و کسی که آن را انباشت می‌کند و با تکاثر و کنزاندوزی،خود را گرفتار می‌کند، گرفتار رذیلتی است که او را هلاک می‌کند. قارون گرفتار چنین دور باطل گردآوری و تکاثر ثروت بود.(همان)
15. بخل ورزی: ثروت اندوزی موجب می‌شود تا شخص گرفتار بخل شود و هیچ‌گونه انفاقی از مال خدا که در اختیارش قرار داده شده(نور، آیه 33) نداشته باشد(قصص، آیات 76 تا 80)، در حالی که انفاق واجب است.(ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیات 24 و 25)
16. بغی: اصطلاح بغی به معنای تجاوز و تعدی به حقوق نظام سیاسی ولایی و اعلان مخالفت  وجنگ علیه آن است. به نظر می‌رسد که قارون علیه نظام سیاسی ولایی حضرت موسی(ع) چنین موضع گیری کرده و در عمل وارد جنگ علیه او و نظام سیاسی می‌شود ، به طوری که می‌خواست با ثروت خویش پایه‌های دعوت و نظام سیاسی ولایی را سست کند.(قصص، آیه 76)
17. تکذیب رهبری و نظام ولایی: از نظر قرآن، رفتار قارونی در راستای تکذیب رهبری و پیامبری بوده است. این تکذیب از سوی قارون پس از دعوت وى به حق و ابلاغ آیات و معجزات الهى از سوی موسی(ع) بوده است.(غافر، آیات 23 تا 25)
18. تجمل گرایی: از دیگر ویژگی‌های قارون افزون بر تفاخر و خودنمایی و نمایش ثروت و قدرت، تجمل گرایی و استفاده نادرست از ثروت با اسراف و تبذیر و مانند آنها است، به طوری که مردم را به جای بهره گیری درست از ثروت به سوی تجمل گرایی سوق می‌داد(قصص، آیات 76 تا 79)؛ زیرا تعبير «فى زينته» نشانگر آن است كه وى در حالى بر مردم ظاهر شد كه غرق در تجمّل بود.
19. طغیان‌گری: از دیگر رذایل قارونی می‌توان به طغیان‌گری وی نسبت به خدا و پیامبر و رهبری و نظام سیاسی اشاره کرد که تعبیر «بغی» بر آن دلالت دارد.(همان)
20. بی تقوا: از آنجا که خدا عاقبت خوب را برای متقین می‌داند، معلوم می‌شود که قارون همانند فرعون و هامان انسانی بی‌تقوا بوده است که گرفتار خشم الهی حتی در دنیا شده است.(قصص، آیات 76 تا 82)
21. برتری طلبی: قارون خود را برتر از دیگران دانسته و علیه رهبری جامعه، برتری‌جویی می‌کرد و همین موجب نابودی وی می‌شود.(همان)
22. فساد: قارون با رفتارها و کارهای خویش فساد می‌کرد و از مصادیق مفسد فی الارض بود که خدا او را در همین دنیا مجازات می‌کند.(همان)
23. فزون خواهی: از دیگر خصوصیات زشت قارون فزون خواهی بود به طوری که به نصیب خود از دنیا بسنده نمی‌کرد و با ظلم و جور ثروت و اموال دیگران را غصب می‌کرد و در کنار فرعون به ظلم و ستم نسبت به زنان و کودکان می‌پرداخت.(همان)
24. افترا: از دیگر رذایل اخلاقی قارون ، افترا به دیگران از جمله پیامبر و رهبری نظام سیاسی بود. وی پیامبر زمان را انسانی ساحر و دروغگو معرفی می‌کرد.(غافر، آیات 23 تا 25) و دلایل قاطع و برهانی وی را نمی‌پذیرفت و علیه سلطه و حاکمیت علمی و عملی رهبری قرار می‌گرفت و مبارزه می‌کرد.(همان)
25. استکبار در اجتماع: کبر باطنی قارون در قالب رفتار اجتماعی بروز می‌کرد و مردم را به استضعاف جنسی می‌کشاند و کودکان را به قتل می‌رساند و در هنجارشکنی و قانون شکنی پیشگام بود.(قصص، آیات 76 تا 82)
26. عدم پرداخت مالیات و حقوق مالی: یکی از مهمترین رذایل رفتاری قارون، مخالفت عملی با قوانین نظام سیاسی اسلامی بویژه در پرداخت حقوق مالی و مالیات‌های موضوعه در قوانین و شرایع  آسمانی است. مالیات‌گریزی و عدم پرداخت زکات و مانند آنها روشی است که قارون و قارون‌های زمان برای فروپاشی نظام سیاسی - اجتماعی ولایی در پیش می‌گیرند تا توان و قدرت توده مردم مستضعف کاهش یابد و موجب پراکندگی امت از نظام سیاسی و ضعف و بحران در آن شود.(همان) این گونه است که از احسان مالی پرهیز و اجتناب می‌کنند و حقوق و زکات را به رهبری نمی‌دهند.(همان) در منابع تاریخی است «زمانی که زکات بر بنی‌اسرائیل واجب شد؛ قارون به نزد حضرت موسی(ع) آمد و توافق کرد... زکات بدهد. سپس به خانه رفت و بعد از حساب، مبلغ زکات را بسیار بالا دانست.... گروهی از بنی اسرائیل (طرفدار خودش) را جمع کرده و گفت: ‌ای بنی‌اسرائیل؛ موسی شما را به کارهایی فرمان داد که اطاعت او کردید و اکنون می‌خواهد، مال‌های شما را بگیرد.... فلان روسپی را بیاورید و حقوقی برایش مقرر کنید تا موسی را متهم کند.... موسی گفت:... هر که زنا کند در حالی که زن دارد؛ سنگسارش کنیم تا بمیرد. قارون به موسی گفت: حتی اگر تو این اعمال را انجام داده باشی؟! موسی گفت: حتی اگر من آنها را انجام دهم. قارون گفت: بنی‌اسرائیل گمان می‌کنند با فلان روسپی زنا کرده‌ای. موسی گفت: او را بیاورید. اگر چنین گفت می‌پذیرم. سپس آن زن را آوردند. موسی گفت: آنچه اینان می‌گویند را می‌پذیری؟ زن گفت: نه، دروغ گفته‌اند. آنها برای من مزدی قرار دادند تا تو را متهم کنم.... موسی آنها را نفرین کرد و زمین، آنها را بلعید».(طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۴۴۷؛ ابن اثیر،‌الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۰۵) در تورات فعلی نیز درباره قارون و مخالفت‌های وی مطالبی است که بیانگر گوشه‌ای از خباثت اوست.(نگاه کنید: کتاب مقدس، کتاب اعداد، باب ۱۶، آیات ۳ تا ۳۳.)
از نظر قرآن، قارون گرایی همواره در امت‌ها وجود دارد و همین افراد با چنین نگرشی سد راه اسلام و نظام سیاسی ولایی بوده و خواهند بود. قارون گرایان به ظاهر با مسلمانان هستند و به تعبیر قرآن جزیی از امت اسلام به شمار می‌آیند ولی دل و جانشان با طاغوت و استکبار جهانی فرعونی  است که مردم را به ستم و ضعف می‌کشانند و حقوق آنان را تضییع می‌کنند؛ چنانکه امروز نیز این گونه هستند.
نکته جالب درباره این افراد آنکه در میان امت اسلام و نظام سیاسی ولایی زندگی می‌کنند، ولی روح و جان و روانشان تابعیت کشور کفر و دولت مستکبران و طاغوتیان را دارد. از این رو وقتی احساس خطر می‌کنند، به جایی می‌روند که روحشان در آنجا است؛ خدا می‌فرماید: کسانی را که در دلهایشان بیماری است می‌بینی که در (دوستی با آنان)، بر یکدیگر پیشی می‌گیرند و می‌گویند: «می‌ترسیم حادثه‌ای برای ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزی یا حادثه دیگری از سوی خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند!(مائده، آیه ۵۲) خدا در این آیه به جای اینکه بگوید : یسارعون الیهم، می‌فرماید: یسارعون فیهم، یعنی بدن‌های خودشان را به سرعت به آنجا انتقال می‌دهند؛ زیرا آنان از نظر روحی در آنجا هستند و تنها جسمشان در اینجا است که در زمان خطر آن را نیز به آنجا منتقل می‌کنند.


کد مطلب: 384196

آدرس مطلب :
https://www.bloghnews.com/article/384196/نشانه-های-سقوط-نابودی-یک-جامعه

بلاغ نیوز
  https://www.bloghnews.com