به گزارش
بلاغ، جلالآلاحمد نویسنده و متفکر بزرگ دوران معاصر را نباید هیچگاه فراموش کرد. جلال، مردی است که گفته میشود پس از دیدار با امام خمینی (ره) شیفته شخصیت وی شده و از زمان آغاز قیام ایشان در سال ۴۲، وی نیز به جرگه منتقدان سرسخت پهلوی تبدیل میشود. او مصداق روشن از وازدگی غربباوری و غربزدگی دوران معاصر و نیاز امروز غربباوران وطنی است.
جلالآلاحمد نویسنده و متفکر بزرگ دوران معاصر است. جلال، مردی است که گفته میشود پس از دیدار با امام خمینی (ره) شیفته شخصیت وی شده و از زمان آغاز قیام ایشان در سال ۴۲، وی نیز به جرگه منتقدان سرسخت پهلوی تبدیل میشود. مبارزه فرهنگی جلال با دستگاه حاکمه باعث میشود که مرگ زودهنگام وی در ۴۶ سالگی در اذهان مردم به عنوان توطئه دستگاه امنیتی حکومت پهلوی قلمداد شود. جلال آلاحمد، مردی است که در دوران تفاخر به زندگی غربی و فرنگیمآبی، کتاب «غربزدگی» را در نقد شبهروشنفکران ایرانی نوشت و سنگ بنای مبارزه فرهنگی با پدیده غربگرایی را گذاشت.
جلال؛ نویسندهای که از او تقلید میکردند شمس آل احمد، برادر کوچکتر جلال در کتاب «از چشم برادر» درباره جلال و قدرت قلم و نوع ادبیات این نویسنده، میگوید: آن چیزی که به طور قطع میتوان درباره جلال گفت: این است که جلال یکی از نویسندگانی است که حتی در دوره حیاتش این توفیق را داشت که مورد قبول و گاه مورد تقلید قرار بگیرد. کم اتفاق افتاده نویسنده یا شاعری در طول حیاتش آنچنان که «جلال» مورد اقبال واقع شده، مورد اقبال و تقلید واقع شود. من از موضع یک برادر و از موضع آدمی که نزدیک و دوستدار اوست، طبیعی است که آرزویم این باشد که «جلال» همواره نقش مؤثر و سازندهاش را در ادبیات ایران ایفا کند.
ساواک چشم دیدن «غربزدگی» را نداشت شاید مهمترین اثر غیر داستانی جلال آلاحمد، کتاب غربزدگی باشد؛ کتابی که در نقد شبهروشنفکران غرب زده، نوشته است. جلال در غربزدگی بیپروا به روشنفکران و غرب زدگی در کشور حمله کرد و همین موضوع خشم ساواک را به همراه داشت. اداره کل انتشارات و رادیو در نامهای محرمانه و فوری در تاریخ ۲۲ مهرماه سال ۴۱ مینویسد: «در نخستین شماره کیهان ماه که زیر نظر آقای جلالآلاحمد تنظیم میشود مقاله نامناسبی علیه مصالح ملی و مملکتی زیر عنوان «غربزدگی» از نوشتجات همین شخص درج شده بود که همان وقت کمیسیون مطبوعات با انتشار آن مخالفت کرد و نسخ آن جمع آوری گردید. به قرار اطلاع نویسنده این مقاله اخیراً آن را به طور مخفیانه به صورت کتابی جداگانه چاپ کرده و درصدد انتشار آن برآمده است. مراتب جهت اطلاع به استحضار رسید تا در صورت موافقت مقرر فرمایید نویسنده این کتاب که به احتمال قریب به یقین خود ناشر آن نیز بوده است تحت تعقیب قرار گیرد.»
چند روز بعد ۲۹ مهرماه، ساواک در گزارش خیلی محرمانهای به انتشار کتاب «غرب زدگی» میپردازد و مینویسد: «اخیراً جلال آل احمد از همفکران خلیل ملکی رهبر حزب نیروی سوم مقاله مفصلی تحت عنوان «غربزدگی» به رشته تحریر درآورده که چندی پیش خلاصه آن پس از حذف قسمتهای موهن در کیهان ماه درج شده بود و به تازگی مقاله مذکور به صورت جزوهای چاپ و منتشر گردیده... در این مقاله نویسنده ضمن اشاره به روابط ایران با جهان غرب از قدیمالایام تاکنون وضع فعلی کشور را سخت مورد انتقاد قرار داده و مقامات عالیه و مسئول کشور را صریحاً و تلویحاً آلت دست دول غرب و کمپانیهای نفتی قلمداد و به اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران و عدم وجود آزادی اجتماعات و بیان عقیده و حتی برنامه اصلاحات ارضی فعلی حملات شدیدی نموده.»
در گزارش ساواک به این بخش از کتاب اشاره شده که جلال نوشته است: «از شخص اول مملکت تا دیگران همه در فکر تقسیم املاکند و این کار را به دروغ کلید حل همه مشکلات جا زدهاند.» مأمور ساواک در ادامه خواستار تحت تعقیب قرار گرفتن جلال آل احمد و جلوگیری از انتشار «غرب زدگی» شده است.
ساواک در آبان ماه همان سال درخواست میکند جلال آل احمد به دلیل اهانت به مقام شامخ سلطنت و اتهام دروغگویی به شاه، تحت تعقیب جزایی قرار گیرد.
در گزارشهای متعدد ساواک درباره «غربزدگی» میتوان نگرانی از توزیع این کتاب و تاثیر آن را به خوبی مشاهده کرد.
خاطره امام خمینی (ره) از جلال و کتاب «غربزدگی»
امام خمینی (ره) در سال ۵۸ و در ملاقات شمسآل احمد، خاطرهای از دیدار با جلال و مطالعه کتاب غربزدگی را بیان میکنند. ایشان به شمس آل احمد میفرمایند: من با خانواده شما سابقه دارم و با مرحوم پدر شما آقا حاج سید احمدآقا، با مرحوم آسید محمد تقی، خدا رحمتش کند که در خدمت اسلام فوت شد، سوابقی دارم، منتها آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدهام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشستهاند و کتاب ایشان «غربزدگی» در جلوی من بود. ایشان به من گفتند «چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است» یک همچون تعبیری و فهمیدم که ایشان هستند. معالاسف دیگر او را ندیدم. خداوند ایشان را رحمت کند.»
جلال نعمت بزرگی بود نظر مقام معظم رهبری درباره جلال آل احمد که در نشریه خط حزب الله منتشر شده است، به این شرح است: نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع میشود. روشنفکر درست کسی است که در جامعه جاهلی، آگاهیهای لازم را به مردم میدهد و آنان را به راهی نو میکشاند و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است؛ با طرح آن آگاهی ها، بدان عمق میبخشد. برای این کار، لازم است روشنفکر اولاً جامعه خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند. ثانیاً آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد. ثالثاً خطر کند و از پیشامدها نهراسد. در این صورت است که میشود. العلماءورثه الانبیاء. وجود چنین کسی برای یک ملت که به سوی انقلابی تمام عیار پیش میرود نعمت بزرگی است و آل احمد به راستی نعمت بزرگی بود.
جلال و انقلاب اسلامی شمس آل احمد در گفت و گو با مجله «جوانان» در اولین ماههای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در پاسخ به این سؤال که جلال در انقلاب نقش داشته؟ به کاشت بذر در خاک و رویش آن اشاره میکند و میگوید: جلال به نظر من یکی از افرادی بود که این بذر را، بذر طغیان و انقلاب را پاشید، قصدم این نیست که تنها از جلال نام ببرم چراکه از صدر انقلاب مشروطیت تاکنون، روحانیون و روشنفکرانی بودند که این بذر را پاشیدند. نمونهاش «میرزا کوچک خان» و تا این اواخر که گروههای مختلف سیاسی، در شهر و در جنگل بذر انقلاب را پاشیدند.
وقتی جلال مُرد سیمین دانشور در کتاب غروب جلال، درباره مرگ این نویسنده مینویسد: زیبا مُرد، همانطور که زیبا زندگی کرده بود و شتابزده مُرد، عین فرو مردن یک چراغ و در میان مردم معمولی که دوستشان داشت و سنگشان را به سینه میزد... حالا میفهمم که چرا در این همه سال که با هم بودیم، آن همه شتاب داشت. میدانست که فرصت کوتاه است، پس شتاب داشت که بخواند و بیاموزد و لمس کند و تجربه کند و بسازد و ثبت کند.