به گزارش
بلاغ، در روزهای پایانی تیرماه ۱۳۹۵ بود که رسانههای جهان از وقوع کودتا در ترکیه خبر دادند. ارتش مراکز مهم دو شهر راهبردی استانبول و آنکارا را به اشغال خود درآورد. حرف و حدیثهایی در مورد این کودتای یک روزه بر سر زبانها افتاد. سرانجام اردوغان در کمتر از ۲۴ ساعت شکست کودتا را اعلام کرد و از آن روز به بعد، دهها هزار ارتشی، دهها هزار فرهنگی، دهها هزار قاضی، دهها هزار کارمند، دهها هزار بازاری و...، به جرم ارتباط با کودتا دستگیر و از کار خود اخراج و تحت پیگرد قرار گرفتند و این روند با گذشت یکسال و نیم، همچنان ادامه دارد و فضای تنفر و مقابله با کودتاچیان نیز در فضای سیاسی ترکیه همچنان مشاهده میشود.
برخورد قاطع و پشیمانکننده حکومت ترکیه با کودتاچیان از نظر عرف جهانی و افکار عمومی داخلی ترکیه کاملاً قابل توجیه و پذیرش ارزیابی شد. یکی از احتمالات، ساختگی بودن کودتا به منظور بهانه تراشی برای برخورد و تصفیه مخالفان بود، اما مردم و حکومت ترکیه برای تثبیت و تضمین امنیت ملی، برخورد شدید با صدها هزار عنصر فعال اجتماعی و سیاسی را پذیرفت تا به داخل و خارج از کشور پیام غیرقابل اغماض بودن ثبات سیاسی و امنیت ملی را ا
بلاغ کند؛ اما در کشورمان ایران، سال ۸۸ عدهای اساس امنیت نظام را تا لبه پرتگاه و سقوط پیش بردند. هشت ماه بزرگترین خسارات مادی و معنوی را وارد کردند که علاوه بر ضربات حیثیتی، رقم تنها مادی خسارات به اقتصاد مردم مبلغ 328 هزار میلیارد تومان برآورد شد.
گروهی که تا پایان فتنه بر سر یاغیگری باقی مانده و همچنان برای مردم و نظام شاخ و شانه میکشیدند، همچنین آنانی که وابستگیشان به سازمانهای امنیتی کشورهای معاند محرز شد و خود نیز به این مسئله اعتراف کردند و ماموریت خود را تشویق و تحریک مردم و کشتهسازی و تخریب اماکن و اموال مردم و فروپاشی نظام اسلامی ذکر کردند، هیچ اعلام نشد که چه برخوردی با آنها صورت گرفت و بجای برخورد با مسببان و مشوقان و حامیان فتنه، فرصت تجدید سازمان به آنها و جریانهای فکریشان داده شد و بستر به قدرت رسیدن و قبضه مسئولیت برخی وزارتخانهها و پستهای کلیدی در دولت و مجلس برای آنها فراهم شد و همه این کوتاهیها و عدم شجاعتهای فاجعهبار، به حساب رأفت و رحمت نظام گذارده شد.
این حامیان فتنه با علم به ضعف ارکان نظام در بهتصویرکشیدن سیمای واقعی نفاق فتنهگران، با جوسازیهای اغواءگرانه و دروغگویی، شعارهایی را برای مردم مطرح کرده و براساس آن در انتخاباتها توانستند به اتکاء دروغگویی و گفتاردرمانی، نام خود را از صندوقهای انتخاباتی بیرون آورده و سپس بهنام مردم، کام دشمنان مردم مسلمان و انقلابی ایران را شیرین کنند.
با شعار قانونگرایی، بدترین نوع قانونشکنی در برخورد با سران فتنه را اعمال میکنند و خواستار رفع حصر آنهایند. بهجای محاکمه سران فتنهگر، که به اعتراف صهیونیستها و امریکائیها بزرگترین خدمت را در قالب پیاده نظام آنها به دشمنان ملت ایران کردند، نفوذیهای حاضر در ساختار قدرت و حاکمیت کشور، خواستار نادیده گرفتن فجایع سران فتنه، که به تخریبکنندهها و جسارتکنندگان به امام خمینی(ره) و سید و سالار شهیدان و اهانتکنندگان به عاشورا، فرزندان ملت لقب داده بودند، شدند.
وقتی ضدانقلاب و اربابان صهیونیستیشان میبینند که با فتنهگران اصلی سالهای 78 و 88 برخوردی در ایران نشد، بلکه آنها در بهترین شرائط، برخوردار از همه امکانات و تحتالحفظ مراقبت میشوند، طبیعی است که به حلقهبگوشان خود در داخل ایران شجاعت کار را با تطمیع دلارها بدهند و بسیاری را بفریبند؛ چراکه در ایران تاکنون دیده نشد که فرد یا افرادی به جرم برهمزدن امنیت و ایجاد اغتشاش اعدام شوند و اموالشان مصادره گردد.
در نقطه مقابل چنین انتظاری، علیرغم بیزاری مردم از فتنهگران و اعلام خط قرمز نظام بودن موضوع فتنه از سوی رهبر معظم انقلاب، که طی 9سال اخیر بیش از 700 بار به این موضوع پرداختند، حامیان و ساکتان فتنه در مصادر بالای نظام قرار میگیرند و از مواهب ویژه برخوردار میشوند.
حال باید پرسید که در چنین شرائطی، آیا میتوان جلوی ترکتازی شیطان بزرگ در ایجاد اغتشاش را گرفت و به دل فریبخوردگان ترس عواقب قانونی حضور در اغتشاش را راه داد؟!
وقتی مجازاتهای بازدارنده کافی و بروز وجود نداشته باشد، اراذل و اوباش و حتی عناصر سستبنیه نیز تحت تاثیر برق دلارهای مزدوری، وارد گود اغتشاش و ناامنی میشوند. بدون شک، برخورد قاطع و کوبنده با متجاوزان و متعدیان آرامش کشور، تضمینکننده امنیت و اقتدار و ثبات سیاسی ایرانیان است که از جدیترین مطالبه عمومی نیز میباشد.
هیچگاه نباید فراموش کرد که دولت و مجلس و همه ارکان نظام اسلامی باید در جایگاه خدمتی خود، درصدد رفع مشکلات مردم بهصورت دائمی باشند و اجازه ندهند تا با تلمبارشدن مطالبات مردم، چارهای برای جامعه جز تظاهرات و اجتماعات اعتراضی باقی نماند، که در چنین شرائطی بهترین بستر برای اغتشاش و آشوب و از بین رفتن اساس امنیت کشور از طریق کانونهای خارجی فراهم میشود و نفوذیهای درون حاکمیت را به هدفشان میرساند.
خلاصه کلام را باید در یک عبارت جنوبشهریهای تهران گفت که: آقایان، حضرات مسئولان ایران! مطمئن باشید که با این ریش نمیتوان رفت تجریش.